عاشقانه
آمدم شعری بگویم دل "توانم" را گرفت
با سکوت پرهیاهو درد ، جانم را گرفت
در بیان حس و حال مبهمی عاجز شدم
پای عشقت در غزل گاهی زبانم را گرفت
در شکار لحظه ها، جانم هدف بر غصه شد
با سقوط این دقایق غم نشانم را گرفت
دربه در . پرسه زنان با خاطراتت دلخوشم
یاد هر سختی جان ..گریه امانم را گرفت
با خودم در جنگم و حرفی نگویم از درون
شیوه ی پنهان گرایی شب نهانم را گرفت
آسمان مهلت بده ابری نشو چون حال من
بغض.. بی اندازه شد یکجا روانم را گرفت
از نگاهم سیر بودی ، رفته ای از واژه ها
آمدم شعری بگویم دل "توانم " را گرفت
با سکوت پرهیاهو درد ، جانم را گرفت
در بیان حس و حال مبهمی عاجز شدم
پای عشقت در غزل گاهی زبانم را گرفت
در شکار لحظه ها، جانم هدف بر غصه شد
با سقوط این دقایق غم نشانم را گرفت
دربه در . پرسه زنان با خاطراتت دلخوشم
یاد هر سختی جان ..گریه امانم را گرفت
با خودم در جنگم و حرفی نگویم از درون
شیوه ی پنهان گرایی شب نهانم را گرفت
آسمان مهلت بده ابری نشو چون حال من
بغض.. بی اندازه شد یکجا روانم را گرفت
از نگاهم سیر بودی ، رفته ای از واژه ها
آمدم شعری بگویم دل "توانم " را گرفت
۴.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲