خان زاده پارت ۲۲
#طاها
&به جان خودم هر کی برقصه بهش شاباش میدم
= حتما میخوای هزار تومن بزاری کف دستمون
& نچ
♧امتحانش که ضرر نداره
شروین بلند شد و شردع کرد به رقصیدن بلند شدم و دست کردم جیبم و ی تراول دادم بهش که ی زبون واسه امیر علی در اورد
#رها
به سرم زد ی شیطنت کنم
رفتم تو اتاقا و دنبال چادر میگشتم که بلاخره تونستم پیدا کنم
انداختم رو سرم جوری که فقط چشمام و دماغم معلوم بود
از اتاق اومدم و داد زدم: جمع کنید این بساط لهولعب تون رو
همه برگشتن و در کسری از ثانیه جر خوردن از خنده
رفتم نزدیک تر: رو اب بخندید بیشعورا جمع کنید تا زنگ نزدم ۱۱۰
= رها شبیه خاله قضی شدی
_ خاله قضی خودتی مرد بیشعور
● خانم حالا شما هم بیا قرش بده
_ ببین ادمو به چه کارای وادار میکنید
چادر رو بستم به کمرم و دستمو مثل بشکن کردم و کمرمو قر دادم
○ ا ماشالله
همه ترکیده بودن از خنده
طاها با همون خنده بلند شد و دست کرد جیبش بهم شباش داد
_ خودم واست زن میگیرم ننه
& من زن نمیخوام
_ خدا عمرت بده مادر اوی رویا پاشو دست منو بگیر
رویا بلند شد و دستمو گرفت که خودمو پرت کردم بغلش
،_ ی آهنگ اروم بزارید میخوام تانگو برقصیم
ملیکا ی اهنگ اروم گذاشت و منو رویا هم به مسخرگی میرقصیدیم
● طاها فقط بلد بود به شروین و رها شاباش بده
& گفتم این صحنه عاشقانه رو خراب نکنم خو
#رها
چادر رو در اوردم و گذاشتم کنار
●خیلی باحات حال کردم رها از این به بعد همش با خودت سپهر رو بیخیال
□ تو چرا انقدر منو دوس داری
● لطف دارم بهت
= خب بچه ها الان چیکار کنیم
& من واقعا خوابم میاد
_ منم موافقم
● هر کی بره تو اتاق بخوابه خره همه همین جا میخوابن
#طاها
خودمو پرت کردم رو مبل : من همین جا
♧ منم رو این یکی
_ پس حداقل ی کوسن بده رو زمین بخوابیم
کوسن رو پرت کردم واسش گرفت و اونم خوابید رو زمین
من که انقدر خوابم میومد سریع خوابم برد
#رویا
نمیدونم کی بود که خوابم برد
بلند شدم و ساعت رو نگاه کردم ۸ شب بود
ولی بچه ها هنوز خواب بودن
گوشیم رو برداشتم و از همشون داشتم فیلم میگرفتم رفتم سمت ملیکا : این ملی خره اس مثل خرس خوابیده
اینم سپهره اخی بچم چطوری خوابیده
اینم امیر علی لات محل لاتی میخوابه
ایشونم شروین اروم گفتم عاشق ملی
و اینم خان زاده بهمنی الکی برو بابا
و اینم
_ منم رها صادقی
● اع تو بیداری
_ ن بیدار نبودم ولی صدات رو شنیدم بیدار شدم
● چقدر خواب سنگین
_ حالا وایسا ببین چطوری بقیقه رو بیدار میکنم
#رها
شروع کردم جیغ زدن
که همه یجوری پریدن انگار چی شده
♧ چیه چرا جیغ میزنی
○ چیشده رها؟؟
_ هیچی خواب بودید دیگه
& خب چرا جیغ زدی
_ چون من بیدار شدم شماها نشدید
□ یعنی بگم خدا چیکارت کنه
_ به من چه میخواستید بیدار شید
= بیشعور همیشه بیشعوره
& خب دیگه پاشید بریم ی چیزی بخوریم بعدشم بریم ی چرخ بزنیم
● بریم شهر بازی
□ تو چرا هر چی میشا میگی بری شهر بازی
● خیلی وقته نرفتیم خب
○ منم موافقم
♧ تو چی رها ؟؟؟
_ امم من خیلی وقته نرفتم شهر بازی
& اخرین بار کی رفتی
_ وقتی ۱۴ سالم بود
= الان چند سالته
_ ۱۹ شهریور میرم تو ۲۰
● ۵ ساله نرفتی شهر بازی
_ ن
& خب میریم
&به جان خودم هر کی برقصه بهش شاباش میدم
= حتما میخوای هزار تومن بزاری کف دستمون
& نچ
♧امتحانش که ضرر نداره
شروین بلند شد و شردع کرد به رقصیدن بلند شدم و دست کردم جیبم و ی تراول دادم بهش که ی زبون واسه امیر علی در اورد
#رها
به سرم زد ی شیطنت کنم
رفتم تو اتاقا و دنبال چادر میگشتم که بلاخره تونستم پیدا کنم
انداختم رو سرم جوری که فقط چشمام و دماغم معلوم بود
از اتاق اومدم و داد زدم: جمع کنید این بساط لهولعب تون رو
همه برگشتن و در کسری از ثانیه جر خوردن از خنده
رفتم نزدیک تر: رو اب بخندید بیشعورا جمع کنید تا زنگ نزدم ۱۱۰
= رها شبیه خاله قضی شدی
_ خاله قضی خودتی مرد بیشعور
● خانم حالا شما هم بیا قرش بده
_ ببین ادمو به چه کارای وادار میکنید
چادر رو بستم به کمرم و دستمو مثل بشکن کردم و کمرمو قر دادم
○ ا ماشالله
همه ترکیده بودن از خنده
طاها با همون خنده بلند شد و دست کرد جیبش بهم شباش داد
_ خودم واست زن میگیرم ننه
& من زن نمیخوام
_ خدا عمرت بده مادر اوی رویا پاشو دست منو بگیر
رویا بلند شد و دستمو گرفت که خودمو پرت کردم بغلش
،_ ی آهنگ اروم بزارید میخوام تانگو برقصیم
ملیکا ی اهنگ اروم گذاشت و منو رویا هم به مسخرگی میرقصیدیم
● طاها فقط بلد بود به شروین و رها شاباش بده
& گفتم این صحنه عاشقانه رو خراب نکنم خو
#رها
چادر رو در اوردم و گذاشتم کنار
●خیلی باحات حال کردم رها از این به بعد همش با خودت سپهر رو بیخیال
□ تو چرا انقدر منو دوس داری
● لطف دارم بهت
= خب بچه ها الان چیکار کنیم
& من واقعا خوابم میاد
_ منم موافقم
● هر کی بره تو اتاق بخوابه خره همه همین جا میخوابن
#طاها
خودمو پرت کردم رو مبل : من همین جا
♧ منم رو این یکی
_ پس حداقل ی کوسن بده رو زمین بخوابیم
کوسن رو پرت کردم واسش گرفت و اونم خوابید رو زمین
من که انقدر خوابم میومد سریع خوابم برد
#رویا
نمیدونم کی بود که خوابم برد
بلند شدم و ساعت رو نگاه کردم ۸ شب بود
ولی بچه ها هنوز خواب بودن
گوشیم رو برداشتم و از همشون داشتم فیلم میگرفتم رفتم سمت ملیکا : این ملی خره اس مثل خرس خوابیده
اینم سپهره اخی بچم چطوری خوابیده
اینم امیر علی لات محل لاتی میخوابه
ایشونم شروین اروم گفتم عاشق ملی
و اینم خان زاده بهمنی الکی برو بابا
و اینم
_ منم رها صادقی
● اع تو بیداری
_ ن بیدار نبودم ولی صدات رو شنیدم بیدار شدم
● چقدر خواب سنگین
_ حالا وایسا ببین چطوری بقیقه رو بیدار میکنم
#رها
شروع کردم جیغ زدن
که همه یجوری پریدن انگار چی شده
♧ چیه چرا جیغ میزنی
○ چیشده رها؟؟
_ هیچی خواب بودید دیگه
& خب چرا جیغ زدی
_ چون من بیدار شدم شماها نشدید
□ یعنی بگم خدا چیکارت کنه
_ به من چه میخواستید بیدار شید
= بیشعور همیشه بیشعوره
& خب دیگه پاشید بریم ی چیزی بخوریم بعدشم بریم ی چرخ بزنیم
● بریم شهر بازی
□ تو چرا هر چی میشا میگی بری شهر بازی
● خیلی وقته نرفتیم خب
○ منم موافقم
♧ تو چی رها ؟؟؟
_ امم من خیلی وقته نرفتم شهر بازی
& اخرین بار کی رفتی
_ وقتی ۱۴ سالم بود
= الان چند سالته
_ ۱۹ شهریور میرم تو ۲۰
● ۵ ساله نرفتی شهر بازی
_ ن
& خب میریم
۷.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.