.
.
وقتی واسه همیشه رفت، ناراحت شدم، غصه هم خوردم، شب اولش هم برام مثل دق کردن گذشت، اما بعد چند روز همه چیز عوض شد.
وقتی میدونی راه برگشتی واسه اون چیزی که دل بستهش بودی وجود نداره، و بدتر از اون، وقتی میفهمی اون چیزی که دل بستهش بودی اون جور که فکر میکردی نیست، دو تا اتفاق میتونه بیفته؛ انقدر غصه بخوری تا بمیری، یا خودت رو با دلبستگیهای دیگه و علاقمندیهای جدید خوشحال کنی.
من راه دوم رو انتخاب کردم. تازه اونجا یه حس آزادی و رهایی بهم دست داد. کارای مورد علاقهم که تو اون مدت به خاطر اون ناقص مونده بودن رو کامل کردم، ایدههای جدید پیدا کردم و فکرم باز شد. اون وقت بود که فهمیدم عشق اگه واقعی باشه، موقع "نبودنش" اذیت میشی، نه موقع بودنش. عشق اون چیزیه که بهت پیشرفت بده. نه اون چیزی که جلوی حتی یه وعده راحت غذا خوردنت رو بگیره. بعضی عشقا دنیاتو به تعطیلی میکشونن. یعنی واقعا اسم اونجور حسها عشقه؟
آنا_جمشیدی
وقتی واسه همیشه رفت، ناراحت شدم، غصه هم خوردم، شب اولش هم برام مثل دق کردن گذشت، اما بعد چند روز همه چیز عوض شد.
وقتی میدونی راه برگشتی واسه اون چیزی که دل بستهش بودی وجود نداره، و بدتر از اون، وقتی میفهمی اون چیزی که دل بستهش بودی اون جور که فکر میکردی نیست، دو تا اتفاق میتونه بیفته؛ انقدر غصه بخوری تا بمیری، یا خودت رو با دلبستگیهای دیگه و علاقمندیهای جدید خوشحال کنی.
من راه دوم رو انتخاب کردم. تازه اونجا یه حس آزادی و رهایی بهم دست داد. کارای مورد علاقهم که تو اون مدت به خاطر اون ناقص مونده بودن رو کامل کردم، ایدههای جدید پیدا کردم و فکرم باز شد. اون وقت بود که فهمیدم عشق اگه واقعی باشه، موقع "نبودنش" اذیت میشی، نه موقع بودنش. عشق اون چیزیه که بهت پیشرفت بده. نه اون چیزی که جلوی حتی یه وعده راحت غذا خوردنت رو بگیره. بعضی عشقا دنیاتو به تعطیلی میکشونن. یعنی واقعا اسم اونجور حسها عشقه؟
آنا_جمشیدی
۵.۵k
۲۰ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.