ددی گربه 🐈
ددی گربه 🐈
پارت ۱۳
با هزاران زور و التماس بلندش کردم که بریم بیرون برای من لباس بخریم
ا.ت:خب بریم
شوگا:خودت تنهایی برو خب چی میشه
ا.ت:میترسم آقا دزده من و بدزده(حالت شوخی)
پرش زمانی به فروشگاه
شوگا:خسته شدم ... یدونه انتخاب کن بریم
ا.ت:الان که همه ی پاستژ هارو گشنیم تنها لباسی که چشمم و گرفته بود همون اولیه بود
شوگا:نمیمردی که از همون اول بگیری(زیر لب)
ا.ت:دارم میشنوما آقای مین
رفتیم داخل مغازه هه لباسم و پرو کردم خوب بود خوشم اومد روبه یونگی کردم
ا.ت:چطور شدم؟
شوگا :عالی بیا حالا بریم (سرش تو گوشی)
ا.ت:یه وقت خسته نشی توجه کنی
شوگا:حرفش و که شنیدم بهم بر خورد نمیدونم چرا تصمیم گرفتم یه نگاه بهش بندازم ولی نتونستم نگاهم و از روش بردارم(تو ذهنش)
ا.ت:یونگی..... یونگییییی.....جناب مین یونگیییییی
شوگا:چیه سرم رفت
ا.ت:چرا جواب نمیدی
شوگا:دوست نداشتم الانم برو حساب کن بریم
ا.ت:من حساب کنم؟!
شوگا:نه پس من لباس توعه
ا.ت
لباسم و حساب کردم رفتیم سمت هتل ، همین که در و باز کردم یونگی با عجله رفت کولر و رشن کرد جلوش دراز کشید منم رفتم داخل اتاق لباسم سر چوبکار زدم و آویزون کردم خیلی عرق کرده بودم تصمیم گرفتم برم حموم....
بعد حموم
ا.ت:آخیشششش ...جیغغغغغغغغغغ
شوگا:مرض عه خبر بده داری میایییییییی
ا.ت:برو بیرونننننننننننن پسره ی فلان فلان شدهههههه(خودتی و هفت جد و اباتت دختره ی فلانی 😂🔪)
شوگا:رفتم دیگه کم جیغ جیغ کن
ا.ت:لباس پوشیدم و رفتم داخل حال دیدم داره تنها خوری میکنه و فیلم نگاه میکنه منم رفتم چیپس برداشتم رفتم کنارش نشستم
شوگا:جا کم بود؟؟؟
ا.ت:نه ولی اینجا بهتر میتونم ببینم
شوگا:.....
ا.ت:بزن یه فیلم ببینیم داری مستند گربه نگاه میکنی
شوگا:نموخام
ا.ت:پس منم الان وای فای میدم نگاه میکنم نظرتم برام مهم نیست
شوگا:حالا انقدر زود جوش نکن بزن ببنیم منم آدمم
ساعت ۷:۱۶
ویو ا.ت
عه ساعت چقدر زود گذشت ما کار خاصی نکردیم(منحرف نشوید✨)رفتم تا حاضر شم چون باید ساعت هشت سر صحنه باشیم ، نمیتونستم زیپ لبتسم و بکشم بالا مجبور شدم یونگی رو صدا کردم
ا.ت:مین یونگییییییییی
مین یونگی:چیههههه
ا.ت:بیازیپ لبتسم و بکش
مین یونگی:مگه نمیتونی
ا.ت:نه
رفتم تو اتاق تا زیپ لباسش و ببندم .... چه بدن ...چیزی داره.... ام ... چیزه یونگی چت شده تو عههه(تو دلش )
ا.ت:مرسی
شوگا:فک نمیکنی لباست یکم بازه ؟
ا.ت:چیشده ... حساس شدی؟!!!!
شوگا:نه نظرم و گفتم ... به نظرم یه کت روش بپوش
ا.ت:راس کیگی به کت باید روش بپوشم
بعد من یونگی رفت ، تز اتاق که اومد بیرون.... عیش خبای جذابه این گربه نتونستم چشمام و تز روش بردارم(نوبت به نوبتیه😂)
یونگی:کجایی چرا محو شدی بیا بریم دیگه
ا.ت:باشه باشه اومدم
رفتیم و سوار ماشین شدیم....
پارت ۱۳
با هزاران زور و التماس بلندش کردم که بریم بیرون برای من لباس بخریم
ا.ت:خب بریم
شوگا:خودت تنهایی برو خب چی میشه
ا.ت:میترسم آقا دزده من و بدزده(حالت شوخی)
پرش زمانی به فروشگاه
شوگا:خسته شدم ... یدونه انتخاب کن بریم
ا.ت:الان که همه ی پاستژ هارو گشنیم تنها لباسی که چشمم و گرفته بود همون اولیه بود
شوگا:نمیمردی که از همون اول بگیری(زیر لب)
ا.ت:دارم میشنوما آقای مین
رفتیم داخل مغازه هه لباسم و پرو کردم خوب بود خوشم اومد روبه یونگی کردم
ا.ت:چطور شدم؟
شوگا :عالی بیا حالا بریم (سرش تو گوشی)
ا.ت:یه وقت خسته نشی توجه کنی
شوگا:حرفش و که شنیدم بهم بر خورد نمیدونم چرا تصمیم گرفتم یه نگاه بهش بندازم ولی نتونستم نگاهم و از روش بردارم(تو ذهنش)
ا.ت:یونگی..... یونگییییی.....جناب مین یونگیییییی
شوگا:چیه سرم رفت
ا.ت:چرا جواب نمیدی
شوگا:دوست نداشتم الانم برو حساب کن بریم
ا.ت:من حساب کنم؟!
شوگا:نه پس من لباس توعه
ا.ت
لباسم و حساب کردم رفتیم سمت هتل ، همین که در و باز کردم یونگی با عجله رفت کولر و رشن کرد جلوش دراز کشید منم رفتم داخل اتاق لباسم سر چوبکار زدم و آویزون کردم خیلی عرق کرده بودم تصمیم گرفتم برم حموم....
بعد حموم
ا.ت:آخیشششش ...جیغغغغغغغغغغ
شوگا:مرض عه خبر بده داری میایییییییی
ا.ت:برو بیرونننننننننننن پسره ی فلان فلان شدهههههه(خودتی و هفت جد و اباتت دختره ی فلانی 😂🔪)
شوگا:رفتم دیگه کم جیغ جیغ کن
ا.ت:لباس پوشیدم و رفتم داخل حال دیدم داره تنها خوری میکنه و فیلم نگاه میکنه منم رفتم چیپس برداشتم رفتم کنارش نشستم
شوگا:جا کم بود؟؟؟
ا.ت:نه ولی اینجا بهتر میتونم ببینم
شوگا:.....
ا.ت:بزن یه فیلم ببینیم داری مستند گربه نگاه میکنی
شوگا:نموخام
ا.ت:پس منم الان وای فای میدم نگاه میکنم نظرتم برام مهم نیست
شوگا:حالا انقدر زود جوش نکن بزن ببنیم منم آدمم
ساعت ۷:۱۶
ویو ا.ت
عه ساعت چقدر زود گذشت ما کار خاصی نکردیم(منحرف نشوید✨)رفتم تا حاضر شم چون باید ساعت هشت سر صحنه باشیم ، نمیتونستم زیپ لبتسم و بکشم بالا مجبور شدم یونگی رو صدا کردم
ا.ت:مین یونگییییییییی
مین یونگی:چیههههه
ا.ت:بیازیپ لبتسم و بکش
مین یونگی:مگه نمیتونی
ا.ت:نه
رفتم تو اتاق تا زیپ لباسش و ببندم .... چه بدن ...چیزی داره.... ام ... چیزه یونگی چت شده تو عههه(تو دلش )
ا.ت:مرسی
شوگا:فک نمیکنی لباست یکم بازه ؟
ا.ت:چیشده ... حساس شدی؟!!!!
شوگا:نه نظرم و گفتم ... به نظرم یه کت روش بپوش
ا.ت:راس کیگی به کت باید روش بپوشم
بعد من یونگی رفت ، تز اتاق که اومد بیرون.... عیش خبای جذابه این گربه نتونستم چشمام و تز روش بردارم(نوبت به نوبتیه😂)
یونگی:کجایی چرا محو شدی بیا بریم دیگه
ا.ت:باشه باشه اومدم
رفتیم و سوار ماشین شدیم....
۱.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.