بطور کلی انرژي هاي وارده به كالبد اثيري از چهار ناحيه منش
بطور کلی انرژيهاي وارده به كالبد اثيري از چهار ناحيه منشأ ميگيرند و ميتوان از طريق آنها به افزايش و ذخيرة نور کمک كرد. اين چهار ناحيه عبارتند از:
كالبد جسماني،
جريان عواطف،
جريان ذهني
و نور روح.
**
نورخواري از طريق كالبد جسماني موجب فراهم آوردن موادي ميشود كه حالت مغذّي داشته و جسم به آن واكنش نشان ميدهد. يكي از طرق آن تغيير در رژيم غذايي نوراني است . استفاده از انواع چيزهايي كه نوراني محسوب شده و نور را در خود ذخيره كردهاند ميتواند از راههاي غير مستقيم_ برخورداري از نور خورشيد و ستارگان باشد. مانند خوردن ميوهها، گياهان، مغز ها، دانه ها، جوانه ها،
و آب چشمهها.
*
دومين طريقة نورخواري، قرارگرفتن در معرض نور آفتاب يا عناصر و عواملي است كه تحت تابش آفتاب قرار گرفتهاند.
تماس داشتن با خاك، درختان، كوهها و آبهاي زنده, گشت و گذار در كوه و طبيعت و در زير نور ستارگان و در زير برف و باران, از جمله راههاي غيرمستقيم نورخواري ارضي است.
طول موج پرتوهاي آفتاب تغذيهكنندههايي نامرئي دارند كه ماوراي نور عادي است
که كالبد اثيري را احياء ميكند و بر جسم نيز اثر ميگذارد.
گفته می شود که در بدن سه ناحيه وجود دارد كه قدرت گيرندگي بالايي نسبت به نور خورشيد دارند:
بينهاي شانه،
بالاي شبكة خورشيدي
و ناحية بالاي قفسة سينه كه قرارگرفتن تدريجي زير نور خورشيد، گيرندگي تضعيفشدة آنها را تقويت كرده و به ذخيرة نور در بدن كمك ميكند.
**
سومين راه نورخواري اسماء نوراني است. از آنجا كه اسماء و اذكار اصوات ويژهاي هستند كه از سطح بالايي از انرژي و آگاهي برخوردارند، ارتعاشات آنها ميتواند بر بدن تأثير بگذارد و در آن ذخيره شود پس تكرار و تمركز بر كلام نوراني و اسماء نوراني خداوند نيز يكي ديگر از راه هاي ذخيرة نور در بدن است.
در تمركز و مراقبه بر نور دروني چيزي تجربه ميشود كه لائوتسو از آن بهعنوان نوراني شدن اتاق تاريك ياد ميكند. در تعاليم تائو گفته شده كه تمام انواع مراقبه عاقبت به فضاي خالي هستي در درون منجر ميشود و در آن فرد شاهد نور فزايندهاي خواهد بود كه هيچ منشأيي ندارد. اين همان نور درون است كه درخشانتر ميشود.
**
با افزايش نور در بدن به طرق مذكور و روشهاي ديگر، كمكم ارتعاشات سلولها تا حدي بالا ميرود كه بيش از پیش استعداد ذخيرة آنرا پيدا كرده و آمادة جذب و دريافت نورهاي سماوي و نور روح ميشود. در اين حالت انرژي پويايي روح ميتواند آزادانه در آن جريان يابد و در صورت بازيابي خورشيد دروني و مشتعل شدن نور روح، همان اتفاقي با بدن ميافتد كه خورشيد با زمين ميكند؛ يعني حيات، رويش و تولد دوباره. در اين زمان چشمههايي از نور در سراسر كالبد انساني ميجوشد و حتي بدن فيزيكي به تودهاي از نور استحاله شده و بهصورت هالهاي نوراني و تودهاي ابر مانند از نور در ميآيد.
اما تغذيه اين خورشيد دروني و تداوم اشتعال آن در حد اعلي تنها از يك راه امكانپذير است و آن هم برقراري ارتباط با منشأ نور است؛ آنچه كه در بعضي متون از آن به عنوان “قلب خورشيد” ياد شده است. شعور خلاق عظيم كل هستي كه نور است و هر نوري از او منشاء ميگيرد و تغذيه ميكند.
دانش كهن معتقد است كه جهان از نور سفيد بزرگي بوجود آمده و اين نور خود از وجود الهي كه منشاء همة نورهاست سرچشمه گرفته است. در كتب مقدس نيز به كرات از نوري زمانناپذير سخن به ميان آمده كه اشاره به وجود خداوند دارد.
در کلام خداوند آمده است: «خداوند نور آسمان ها و زمين است. مَثَل نور او همچون چراغداني است كه در آن چراغي (پرفروغ) باشد. آن چراغ در ميان شيشهاي و آن شيشه همچون ستارهاي تابان و درخشان …»
چراغدان, سينة انسان است كه در آن مصباح يا چراغي نهفته و حباب آن قلب انسان است و در درون اين قلب نوري نهفته است. پس خورشيد دروني وقتي مشتعل ميشود كه نور خدايي يعني همان نوري كه آسمانها و زمين را نيز روشن ساخته از كانون قلب سر بربياورد و تمام وجود و هستي بشر را روشن و نوراني ميسازد.
اما دقت كنيم و ببينيم چقدر زنگار و غبار روي آن حباب حامل نور را گرفته؟ آنگاه به پاسخ اين سؤال بينديشيم که چگونه ميتوان با تغيير افكار و شيوههاي زيستن، اجرام آلودهكنندة آن زجاج پاكيزه را بزداييم تا نورالهي بتواند با بيشترين تشعشع از درون قلبهايمان به بيرون منتشر شود و زندگي خود و اطرافيانمان را روشن سازد؟
*
عکسِ آن نور ست، کین نان نان شده ست
فیضِ آن جانست، کین جان جان شده ست
چون خوری یک بار از ماکولِ نور
خاک ریزی بر سر ِنان وتنور
خُویِ معده زین کَه و جو باز کن
خوردنِ ریحان وگُل آغاز کن
معده را خو کن بدان ریحان وگل
تا بیابی حکمت وقُوتِ رُسل
معدۀ تن سوی کَهدان می کشد
معدۀ دل سوی ریحان می کشد
هر که کاه وجو خورد قربان شود
هرکه نور حق خورد قر
كالبد جسماني،
جريان عواطف،
جريان ذهني
و نور روح.
**
نورخواري از طريق كالبد جسماني موجب فراهم آوردن موادي ميشود كه حالت مغذّي داشته و جسم به آن واكنش نشان ميدهد. يكي از طرق آن تغيير در رژيم غذايي نوراني است . استفاده از انواع چيزهايي كه نوراني محسوب شده و نور را در خود ذخيره كردهاند ميتواند از راههاي غير مستقيم_ برخورداري از نور خورشيد و ستارگان باشد. مانند خوردن ميوهها، گياهان، مغز ها، دانه ها، جوانه ها،
و آب چشمهها.
*
دومين طريقة نورخواري، قرارگرفتن در معرض نور آفتاب يا عناصر و عواملي است كه تحت تابش آفتاب قرار گرفتهاند.
تماس داشتن با خاك، درختان، كوهها و آبهاي زنده, گشت و گذار در كوه و طبيعت و در زير نور ستارگان و در زير برف و باران, از جمله راههاي غيرمستقيم نورخواري ارضي است.
طول موج پرتوهاي آفتاب تغذيهكنندههايي نامرئي دارند كه ماوراي نور عادي است
که كالبد اثيري را احياء ميكند و بر جسم نيز اثر ميگذارد.
گفته می شود که در بدن سه ناحيه وجود دارد كه قدرت گيرندگي بالايي نسبت به نور خورشيد دارند:
بينهاي شانه،
بالاي شبكة خورشيدي
و ناحية بالاي قفسة سينه كه قرارگرفتن تدريجي زير نور خورشيد، گيرندگي تضعيفشدة آنها را تقويت كرده و به ذخيرة نور در بدن كمك ميكند.
**
سومين راه نورخواري اسماء نوراني است. از آنجا كه اسماء و اذكار اصوات ويژهاي هستند كه از سطح بالايي از انرژي و آگاهي برخوردارند، ارتعاشات آنها ميتواند بر بدن تأثير بگذارد و در آن ذخيره شود پس تكرار و تمركز بر كلام نوراني و اسماء نوراني خداوند نيز يكي ديگر از راه هاي ذخيرة نور در بدن است.
در تمركز و مراقبه بر نور دروني چيزي تجربه ميشود كه لائوتسو از آن بهعنوان نوراني شدن اتاق تاريك ياد ميكند. در تعاليم تائو گفته شده كه تمام انواع مراقبه عاقبت به فضاي خالي هستي در درون منجر ميشود و در آن فرد شاهد نور فزايندهاي خواهد بود كه هيچ منشأيي ندارد. اين همان نور درون است كه درخشانتر ميشود.
**
با افزايش نور در بدن به طرق مذكور و روشهاي ديگر، كمكم ارتعاشات سلولها تا حدي بالا ميرود كه بيش از پیش استعداد ذخيرة آنرا پيدا كرده و آمادة جذب و دريافت نورهاي سماوي و نور روح ميشود. در اين حالت انرژي پويايي روح ميتواند آزادانه در آن جريان يابد و در صورت بازيابي خورشيد دروني و مشتعل شدن نور روح، همان اتفاقي با بدن ميافتد كه خورشيد با زمين ميكند؛ يعني حيات، رويش و تولد دوباره. در اين زمان چشمههايي از نور در سراسر كالبد انساني ميجوشد و حتي بدن فيزيكي به تودهاي از نور استحاله شده و بهصورت هالهاي نوراني و تودهاي ابر مانند از نور در ميآيد.
اما تغذيه اين خورشيد دروني و تداوم اشتعال آن در حد اعلي تنها از يك راه امكانپذير است و آن هم برقراري ارتباط با منشأ نور است؛ آنچه كه در بعضي متون از آن به عنوان “قلب خورشيد” ياد شده است. شعور خلاق عظيم كل هستي كه نور است و هر نوري از او منشاء ميگيرد و تغذيه ميكند.
دانش كهن معتقد است كه جهان از نور سفيد بزرگي بوجود آمده و اين نور خود از وجود الهي كه منشاء همة نورهاست سرچشمه گرفته است. در كتب مقدس نيز به كرات از نوري زمانناپذير سخن به ميان آمده كه اشاره به وجود خداوند دارد.
در کلام خداوند آمده است: «خداوند نور آسمان ها و زمين است. مَثَل نور او همچون چراغداني است كه در آن چراغي (پرفروغ) باشد. آن چراغ در ميان شيشهاي و آن شيشه همچون ستارهاي تابان و درخشان …»
چراغدان, سينة انسان است كه در آن مصباح يا چراغي نهفته و حباب آن قلب انسان است و در درون اين قلب نوري نهفته است. پس خورشيد دروني وقتي مشتعل ميشود كه نور خدايي يعني همان نوري كه آسمانها و زمين را نيز روشن ساخته از كانون قلب سر بربياورد و تمام وجود و هستي بشر را روشن و نوراني ميسازد.
اما دقت كنيم و ببينيم چقدر زنگار و غبار روي آن حباب حامل نور را گرفته؟ آنگاه به پاسخ اين سؤال بينديشيم که چگونه ميتوان با تغيير افكار و شيوههاي زيستن، اجرام آلودهكنندة آن زجاج پاكيزه را بزداييم تا نورالهي بتواند با بيشترين تشعشع از درون قلبهايمان به بيرون منتشر شود و زندگي خود و اطرافيانمان را روشن سازد؟
*
عکسِ آن نور ست، کین نان نان شده ست
فیضِ آن جانست، کین جان جان شده ست
چون خوری یک بار از ماکولِ نور
خاک ریزی بر سر ِنان وتنور
خُویِ معده زین کَه و جو باز کن
خوردنِ ریحان وگُل آغاز کن
معده را خو کن بدان ریحان وگل
تا بیابی حکمت وقُوتِ رُسل
معدۀ تن سوی کَهدان می کشد
معدۀ دل سوی ریحان می کشد
هر که کاه وجو خورد قربان شود
هرکه نور حق خورد قر
۸۴۷
۰۶ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.