ماه عشق پارت ۱۶
#کوک
خوابمون برد صبح پاشدم دیدم مایا روم افتاده کلش تو بغلمه و یه پاشم روی اون پاشه خیلی آروم گذاشتمش روتخت آروم رفتم روش دستمو گذاشتم کنار سرش آرنجمو گذاشتم کنارش کلش و دستمم گذاشتم رو صورتم و از رو به رو نگاش میکردم خیلی خوشگل خوابیده بود بخاطر همون همینجوری بهش نگاه میکردم انگوشتمو رو لبش میکشیدم اومدم به لباش نزدیک بشم که چشماشو باز کرد اون چشمای آبی و خوشگلشو وا کرد و منم موندم همونجوری مایا:جونگ کوک من:صبح بخیر مایا:صبح بخیر چرا رو من افتادی من:چون انقدر خوشگل خوابیده بودی روت افتادم و همینجوری بهت نگاه میکردم و الانم اون چشما تو وا کردی مردم من:انگار از چشمام خوشت میاد کوک:خیلی با همون چشمات منو یه دل نه صد دل عاشق خودت کردی دیوونه اون چشمات شدم و وقتی توشونو نگاه میکنم توش یه دریای آبیه که حس میکنم الانه که توش غرق بشم اون لبای قرمزت اونارو کجای دلم بزارم مایا:میدونی تو که از من تعریف میکنی خجالت میکشم من:خجالت میکشی عادت میکنی مایا:حالا من یه چیزی در مورد تو بگم من:بگو مایا:تو خیلی جذابی سکسی و هات و خیلیم من:خیلیم چی مایا:خوب من:بگو مایا:نکشیم من:قول نمیدم ولی باشه مایا:تو خیلی وحشی من:من وحشیم مایا:آره اینه گرگ یکیو بگیری دیگه ولش نمیکنی و تا نخوریش ول کنش نیستی من:که من وحشیم بیشتر رفتم روش سینه هامو گذاشتم رو سینه هاش دستمم برداشتم گذاشتم رو کمرش مایا:چیکار میکنی مگه چیزه بدی گفتم من:وقتی یکی به یکی میگه وحشی خوب اون طرف وحشی گریش فوران میکنه مایا:یعنی الان وحشی شدی یه نگاه ترسناک بهش کردم و یه نیش خند زدم قشنگ از تو چهرش ترس میریخت بیرون مایا:فکر کنم باید خداحافظی کنم من:خودت بگو باهات چیکار کنم خفت کنم بکنمت لختت کنم چیکارت کنم مایا:هیچ کار فقط رحم کن همین من:رحم کنم جونگ کوک رحم کنه تو کی دیدی من رحم کنم مایا:بابا فقط گفتم وحشی و جذابی و سکسی و هاتی نصف اجراهاتونو دیدم از دستت قلبم دوب دوب میکرد الان رحم نمیکنی من:خیله خوب رحم میکنم ولی تنبهت اینه که بوست کنم اونم به صورت وحشیانه مایا:اون مشکلی نیست من:خوب پس انجام میدم نزدیک لباش شدم لب پایینشو با دندونام گرفتم ولب پایینشو گاز میگرفتم و میخوردم
#مایا
لب پایینمو گاز میگیرفت منم دردم میومد ولی منم همراهیش کردم و لب بالاشو گرفتم و زبونمو در آوردم کشیدم رو لب بالاش اونم لب پایینمو گاز میگرفت وحشیانه گاز میگرفت و میخورد و فشار میداد و بدنشو میمالید به بدنم انقدر دردم اومد آخر همونجوری که لبمو گرفته بود فشار میداد گفتم من:آ...خ جو....نگ ک..وک ل...بم در....د گر......فت ب...سه کوک:ول....ی م....ن در.....دم نم....یا.....د و....ل نم......یک....نم من:آ....خ
خوابمون برد صبح پاشدم دیدم مایا روم افتاده کلش تو بغلمه و یه پاشم روی اون پاشه خیلی آروم گذاشتمش روتخت آروم رفتم روش دستمو گذاشتم کنار سرش آرنجمو گذاشتم کنارش کلش و دستمم گذاشتم رو صورتم و از رو به رو نگاش میکردم خیلی خوشگل خوابیده بود بخاطر همون همینجوری بهش نگاه میکردم انگوشتمو رو لبش میکشیدم اومدم به لباش نزدیک بشم که چشماشو باز کرد اون چشمای آبی و خوشگلشو وا کرد و منم موندم همونجوری مایا:جونگ کوک من:صبح بخیر مایا:صبح بخیر چرا رو من افتادی من:چون انقدر خوشگل خوابیده بودی روت افتادم و همینجوری بهت نگاه میکردم و الانم اون چشما تو وا کردی مردم من:انگار از چشمام خوشت میاد کوک:خیلی با همون چشمات منو یه دل نه صد دل عاشق خودت کردی دیوونه اون چشمات شدم و وقتی توشونو نگاه میکنم توش یه دریای آبیه که حس میکنم الانه که توش غرق بشم اون لبای قرمزت اونارو کجای دلم بزارم مایا:میدونی تو که از من تعریف میکنی خجالت میکشم من:خجالت میکشی عادت میکنی مایا:حالا من یه چیزی در مورد تو بگم من:بگو مایا:تو خیلی جذابی سکسی و هات و خیلیم من:خیلیم چی مایا:خوب من:بگو مایا:نکشیم من:قول نمیدم ولی باشه مایا:تو خیلی وحشی من:من وحشیم مایا:آره اینه گرگ یکیو بگیری دیگه ولش نمیکنی و تا نخوریش ول کنش نیستی من:که من وحشیم بیشتر رفتم روش سینه هامو گذاشتم رو سینه هاش دستمم برداشتم گذاشتم رو کمرش مایا:چیکار میکنی مگه چیزه بدی گفتم من:وقتی یکی به یکی میگه وحشی خوب اون طرف وحشی گریش فوران میکنه مایا:یعنی الان وحشی شدی یه نگاه ترسناک بهش کردم و یه نیش خند زدم قشنگ از تو چهرش ترس میریخت بیرون مایا:فکر کنم باید خداحافظی کنم من:خودت بگو باهات چیکار کنم خفت کنم بکنمت لختت کنم چیکارت کنم مایا:هیچ کار فقط رحم کن همین من:رحم کنم جونگ کوک رحم کنه تو کی دیدی من رحم کنم مایا:بابا فقط گفتم وحشی و جذابی و سکسی و هاتی نصف اجراهاتونو دیدم از دستت قلبم دوب دوب میکرد الان رحم نمیکنی من:خیله خوب رحم میکنم ولی تنبهت اینه که بوست کنم اونم به صورت وحشیانه مایا:اون مشکلی نیست من:خوب پس انجام میدم نزدیک لباش شدم لب پایینشو با دندونام گرفتم ولب پایینشو گاز میگرفتم و میخوردم
#مایا
لب پایینمو گاز میگیرفت منم دردم میومد ولی منم همراهیش کردم و لب بالاشو گرفتم و زبونمو در آوردم کشیدم رو لب بالاش اونم لب پایینمو گاز میگرفت وحشیانه گاز میگرفت و میخورد و فشار میداد و بدنشو میمالید به بدنم انقدر دردم اومد آخر همونجوری که لبمو گرفته بود فشار میداد گفتم من:آ...خ جو....نگ ک..وک ل...بم در....د گر......فت ب...سه کوک:ول....ی م....ن در.....دم نم....یا.....د و....ل نم......یک....نم من:آ....خ
۱۰.۳k
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.