تک پارتی (وقتی توی کازینو سر تو شرط بسته بود..... )
نویسنده :https://wisgoon.com/ur_stay
#هیونجین
#استری_کیدز
تو هیونجین ۱ سالی می شد که دوستای خیلی خوبی بودین که توی یه کافه کار می کردین و آغاز رابطه دوستانه تون از اونحا بود هیونجین از همون روز اول عاشقت بود ولی چون سرت توی کار خودت بود خیلی کم وقت میشد باهم حرف بزنید و دلیل اصلیش این بود که حس میکرد حس بهش نداری و فقط به چشم دوست باهاشی
هی هیونجینا خانم شین برای میز ۱۲ یه کیک گردویی سفارش داده میشه کمکم کنی و دوستش کنی؟
-اطلاعت میشه سرورم
خندیدی و به کارت ادامه دادی مشغول حرف زدن با هیونجین بودی سفارش هارو آماده میکردین که یکدفعه
سر و کله چان سون هو پیدا شد یکی از افردای که بشدت عاشقت بود ولی تو از تو بدت میومد چون خیلی هول بود
×دلم برای ماه کوچولوم تنگ شده بود
اتفاقا من خوشحال بودم که ۲ هفته ندیدمت
×هنوزم لجبازی
سون هو دستشو برد سمتت که هیونجین مانع شد
×تو دیگه کدوم عوضی هستی ؟ آها فهمیدم تو باید هوانگ هینجین باشی!
-اسمم هیونجینه خوب حفظش کن
×از لحن حرف زدنت معلومه روی ا/ت غیرتی
-فضولیش به هرزه ای مثل تو نیومده
سون هو سکوت کرد و هیونجین نیم نگاهی به تو انداخت
که انگار ترسیده بودی چون از سر و صدا و دعوا خوشت نمیومد
سون هو لبخند کجی زد
×شنیدم تو بازی های کازینو ماهری حاضرم همین الان باهات شرط ببیندم ولی بجای پول سر ا/ت شرط می بندیم
-هر جوری که شده می برمت ،قبوله
سون هو رفت و ترسون و لرزون رفتی پیش هیونجین
هیون... به خاطر منم که شده ببر
-مگه میشه نبرمش ؟ به خاطرت حتما سرورم
***توی کازینو****
×هوی عوضی اینجا شاه دارم هرچی توی دستت داری رو کن
۲ تا تک دل توی دست هیونجین بود که برابر بود با برنده مسابقه
از خوشحالی جیغ ملایمی زدی که سون هو با دستیارش با عصبانیت رفتن
عام...هیونجین
-صدام کردی؟ بله سروم دیدی بهت قول دادم می برم ؟
یه چیزی باید بهت بگم تو ... تو دوست دختر داری؟
-نه ندارم چطور؟
ببین هیون من یه مدت دچار بیماری افسردگی بودم
خیلی از افردا دوری میکردم ولی وقتی برای پیشنهاد کار اومدی کافه حس کردم به یه بچه ۴ ساله آبنبات دادی پیش خودم گفتم معلومه همیچن پسر جذابی معلومه دوست دختر داره ولی هیچ وقت ازت نپرسیدم چون....
حرفات نیمه کاله موند چون لبای هیونجین چفت شد روی لبات
-منم وقتی دیدمت حس کردم توی دلم ستاره ها دارم میرقصن
دیدی که به خاطر حتی توی اون شرط بندی تو رو مال خودم کردم
دیگه هیچی نمیتونه منو تو رو ازم جدا کنه تازه بابت اینکه بردم توی خونم باید کلی جایزه لذت بخش بهم بدی
#هیونجین
#استری_کیدز
تو هیونجین ۱ سالی می شد که دوستای خیلی خوبی بودین که توی یه کافه کار می کردین و آغاز رابطه دوستانه تون از اونحا بود هیونجین از همون روز اول عاشقت بود ولی چون سرت توی کار خودت بود خیلی کم وقت میشد باهم حرف بزنید و دلیل اصلیش این بود که حس میکرد حس بهش نداری و فقط به چشم دوست باهاشی
هی هیونجینا خانم شین برای میز ۱۲ یه کیک گردویی سفارش داده میشه کمکم کنی و دوستش کنی؟
-اطلاعت میشه سرورم
خندیدی و به کارت ادامه دادی مشغول حرف زدن با هیونجین بودی سفارش هارو آماده میکردین که یکدفعه
سر و کله چان سون هو پیدا شد یکی از افردای که بشدت عاشقت بود ولی تو از تو بدت میومد چون خیلی هول بود
×دلم برای ماه کوچولوم تنگ شده بود
اتفاقا من خوشحال بودم که ۲ هفته ندیدمت
×هنوزم لجبازی
سون هو دستشو برد سمتت که هیونجین مانع شد
×تو دیگه کدوم عوضی هستی ؟ آها فهمیدم تو باید هوانگ هینجین باشی!
-اسمم هیونجینه خوب حفظش کن
×از لحن حرف زدنت معلومه روی ا/ت غیرتی
-فضولیش به هرزه ای مثل تو نیومده
سون هو سکوت کرد و هیونجین نیم نگاهی به تو انداخت
که انگار ترسیده بودی چون از سر و صدا و دعوا خوشت نمیومد
سون هو لبخند کجی زد
×شنیدم تو بازی های کازینو ماهری حاضرم همین الان باهات شرط ببیندم ولی بجای پول سر ا/ت شرط می بندیم
-هر جوری که شده می برمت ،قبوله
سون هو رفت و ترسون و لرزون رفتی پیش هیونجین
هیون... به خاطر منم که شده ببر
-مگه میشه نبرمش ؟ به خاطرت حتما سرورم
***توی کازینو****
×هوی عوضی اینجا شاه دارم هرچی توی دستت داری رو کن
۲ تا تک دل توی دست هیونجین بود که برابر بود با برنده مسابقه
از خوشحالی جیغ ملایمی زدی که سون هو با دستیارش با عصبانیت رفتن
عام...هیونجین
-صدام کردی؟ بله سروم دیدی بهت قول دادم می برم ؟
یه چیزی باید بهت بگم تو ... تو دوست دختر داری؟
-نه ندارم چطور؟
ببین هیون من یه مدت دچار بیماری افسردگی بودم
خیلی از افردا دوری میکردم ولی وقتی برای پیشنهاد کار اومدی کافه حس کردم به یه بچه ۴ ساله آبنبات دادی پیش خودم گفتم معلومه همیچن پسر جذابی معلومه دوست دختر داره ولی هیچ وقت ازت نپرسیدم چون....
حرفات نیمه کاله موند چون لبای هیونجین چفت شد روی لبات
-منم وقتی دیدمت حس کردم توی دلم ستاره ها دارم میرقصن
دیدی که به خاطر حتی توی اون شرط بندی تو رو مال خودم کردم
دیگه هیچی نمیتونه منو تو رو ازم جدا کنه تازه بابت اینکه بردم توی خونم باید کلی جایزه لذت بخش بهم بدی
۲۹.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.