راه بی نهایت
راه بی نهایت
انسان بايد در اين محدوده
هفتاد ساله پاهايى تربيت كند
و مركب هايى بيابد
و سرمايه هايى را زياد نمايد
و توشه هايى براى بى نهايت راه بردارد
و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد.
در اين دنيا پاها ساخته مى شوند
و در آن مرحله راهها پيموده مى گردند.
همه انسانها در يك نقطه انحطاط قرار دارند
و فقط با سرمايه هايى هستند و پاهايى.
«هر كس هر قدر كار بكند
و راه برود بالاتر مى آيد،
تا ثروت، تا قدرت، تا رياست،
تا بهشت آب و نان و بالاتر مى آيد، تا ... تا»
تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى دارد.
و ايناست كه على آن مرد راه
فريادش بلند مى شود:
«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق»؛
آه از توشه كم و راه دور.
اگر هدف على،
بهشت نان و آب بود
و بهشت حوريان بود
كه آن توشه ها كم نبود،
با كمتر از اينها به آن همه مى رسند.
على راهى دارد تا بى نهايت
و اين است كه هر چقدر توشه بردارد
چيزى نيست؛
چون هر مقدار در برابر بى نهايت،
صفر است و هيچ است و كم است.
آنهايى كه اين راه دراز را ديده اند
و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند،
اينها در فكر بازارى هستند
و در جست وجوى خريدارى
كه بيشتر سود بدهد
و زيادتر بهره برساند
و سرمايه ها را بارور كند
كه مگر در اين راه به جايى برسند.
اينها شب و روز مشغولند
و شب و روز مى كوشند؛
چون فرصتى ندارند.
اين است كه بايد خوردن و خوابيدن
و رفتن و آمدن
همه اش تجارت باشد
و كار باشد و عبادت باشد
و حركت باشد و پاى رفتن باشد.
اينها ديگر درنگى نمى كنند
و آرام نمى نشينند
و از بازى ها سر باز مى زنند.
كسانى درنگ مى كنند
و به بازى گرفتار مى شوند كه هدفى ندارند.
استاد علی صفایی حائری❤🌹
کتاب رشد، ص ۳۲
انسان بايد در اين محدوده
هفتاد ساله پاهايى تربيت كند
و مركب هايى بيابد
و سرمايه هايى را زياد نمايد
و توشه هايى براى بى نهايت راه بردارد
و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد.
در اين دنيا پاها ساخته مى شوند
و در آن مرحله راهها پيموده مى گردند.
همه انسانها در يك نقطه انحطاط قرار دارند
و فقط با سرمايه هايى هستند و پاهايى.
«هر كس هر قدر كار بكند
و راه برود بالاتر مى آيد،
تا ثروت، تا قدرت، تا رياست،
تا بهشت آب و نان و بالاتر مى آيد، تا ... تا»
تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى دارد.
و ايناست كه على آن مرد راه
فريادش بلند مى شود:
«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق»؛
آه از توشه كم و راه دور.
اگر هدف على،
بهشت نان و آب بود
و بهشت حوريان بود
كه آن توشه ها كم نبود،
با كمتر از اينها به آن همه مى رسند.
على راهى دارد تا بى نهايت
و اين است كه هر چقدر توشه بردارد
چيزى نيست؛
چون هر مقدار در برابر بى نهايت،
صفر است و هيچ است و كم است.
آنهايى كه اين راه دراز را ديده اند
و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند،
اينها در فكر بازارى هستند
و در جست وجوى خريدارى
كه بيشتر سود بدهد
و زيادتر بهره برساند
و سرمايه ها را بارور كند
كه مگر در اين راه به جايى برسند.
اينها شب و روز مشغولند
و شب و روز مى كوشند؛
چون فرصتى ندارند.
اين است كه بايد خوردن و خوابيدن
و رفتن و آمدن
همه اش تجارت باشد
و كار باشد و عبادت باشد
و حركت باشد و پاى رفتن باشد.
اينها ديگر درنگى نمى كنند
و آرام نمى نشينند
و از بازى ها سر باز مى زنند.
كسانى درنگ مى كنند
و به بازى گرفتار مى شوند كه هدفى ندارند.
استاد علی صفایی حائری❤🌹
کتاب رشد، ص ۳۲
۱۱.۳k
۳۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.