قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۳
قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۳
ویو جیمین
بعد از اینکه یکم آب خوردم رفتم دنبال کوک
تو کافه نبود ، پس احتمالشو دادم رفته بالا
وقتی رسیدم بالا دیدم رو مبل نشسته و دور و ورش رو نگاه میکنه
رفتم کنارش نشستم و قهوه رو از دستش گرفتم
جیمین : اومممم...از کجا میدونستی شیرین دوست دارم؟
کوک : اون سری...دیدم داشتی سفارش میدادی گفتی شیرین باشه...تو کجا بودی ؟(تعجب)
جیمین : هوم؟ بیخیال.
دیگه حرفی نزدم و به گوشیم خیره شدم
داشتم فیلمای جدید ماندا رو میدیدم
جیمین : آه دختره گیج. بهش گفتم جای این دوتا رو عوض کنه ها ، باز همینطوری تحویل داد
کوک : چی!؟
جیمین : باید جای این دوتا مدل رو عوض میکرد. اما همینطوری تحویل داده
کوک : به ته...رییس بگو
جیمین : راحت باش ، وقتی خودم و خودتیم میتونی اسمشو بگی(چشمک)
کوک : هوم
جیمین : من برم اینو به ته بگم
کوک : باشه
رفتم سمت اتاق تهیونگ و وارد شدم
نگاهی سمتم انداخت و بلاخره از پشت صندلی پاشد
ته : آخیششش...کمرم خشک شده بود ، چیشده جیمینا ؟؟
جیمین : ببین..
فیلما رو نشونش دادم و نشستم رو صندلی
ته : خب ؟
جیمین : اگر دقت کنی جای مدلا رو عوض نکرده. به ماندا گفتم درست کار کنه اما دوباره اشتباه کرد.
ته : خیله خب بعدا باهاش حرف میزنم
جیمین : مگه الان میخوای کجا بری؟
ته : میخوام برم خونه . حالم خوش نیست
میخواستم ببینم خودش در مورد اومدن کوک چی میگه . بحث رو به شب تغییر دادم
باید میفهمیدم چرا اینکارا رو میکنه
جیمین : راستی ... ما امشب میخوایم بریم کلاب. تو هم میای؟
ته : کلاب؟ با کی!؟
جیمین : من ، کوک ، جیهوپ و میا ، جین و نامجون هیونگی و...حالا نمیدونم یونگی شی هم بیاد یا نه. قرار بود جین بهش بگه
ته : خوبه اسمشم یاد گرفتی (پوزخند)
جیمین : میشه انقد اذیتم نکنید!؟
ته : با...وایستا ، چی گفتی؟؟ جونگ کوک؟!!
جیمین : ا...اوهوم
ته : با اجازه کی!؟(عصبی)
جیمین: آها...همینو میخواستم ، خب بزرگه و با اجازه خودش میادƪ(˘⌣˘)ʃ
ته : من نمیزارم(عصبی)
جیمین : اونوقت چیکارشی که نمیزاری ؟؟
ته : من؟ من...من رییسشم
جیمین : بیخیال تهیونگ . خودتم خوب میدونی داری بهانه میاری... رییسشی؟ خب ما قراره شب بریم ؛ یعنی خارج از وقت کاریش
ته : باشه...به هر حال بادیگارد شخصی منه. پس من باید اجازه بدم که نمیدم
جیمین : غلط میکنی . امشب هم اون میاد و هم تو(جدی)
ته : نخیر
جیمین : آره
ته : نه
جیمین : آره
ته : ن...
جین : زهر نبود...چتونه هی آره نه آره نه /:
جیمین : هیونگ خودت میدونی و این گولاخ.
ته : گولاخ خودتی بی ادب (تعجب)
جین : چرا؟(بلند)
جیمین : نه خودش میاد امشب بریم کلاب و نه میزاره کوک بیاد.
جین : چرا؟ تو چیکارشی مگه!؟
ویو جیمین
بعد از اینکه یکم آب خوردم رفتم دنبال کوک
تو کافه نبود ، پس احتمالشو دادم رفته بالا
وقتی رسیدم بالا دیدم رو مبل نشسته و دور و ورش رو نگاه میکنه
رفتم کنارش نشستم و قهوه رو از دستش گرفتم
جیمین : اومممم...از کجا میدونستی شیرین دوست دارم؟
کوک : اون سری...دیدم داشتی سفارش میدادی گفتی شیرین باشه...تو کجا بودی ؟(تعجب)
جیمین : هوم؟ بیخیال.
دیگه حرفی نزدم و به گوشیم خیره شدم
داشتم فیلمای جدید ماندا رو میدیدم
جیمین : آه دختره گیج. بهش گفتم جای این دوتا رو عوض کنه ها ، باز همینطوری تحویل داد
کوک : چی!؟
جیمین : باید جای این دوتا مدل رو عوض میکرد. اما همینطوری تحویل داده
کوک : به ته...رییس بگو
جیمین : راحت باش ، وقتی خودم و خودتیم میتونی اسمشو بگی(چشمک)
کوک : هوم
جیمین : من برم اینو به ته بگم
کوک : باشه
رفتم سمت اتاق تهیونگ و وارد شدم
نگاهی سمتم انداخت و بلاخره از پشت صندلی پاشد
ته : آخیششش...کمرم خشک شده بود ، چیشده جیمینا ؟؟
جیمین : ببین..
فیلما رو نشونش دادم و نشستم رو صندلی
ته : خب ؟
جیمین : اگر دقت کنی جای مدلا رو عوض نکرده. به ماندا گفتم درست کار کنه اما دوباره اشتباه کرد.
ته : خیله خب بعدا باهاش حرف میزنم
جیمین : مگه الان میخوای کجا بری؟
ته : میخوام برم خونه . حالم خوش نیست
میخواستم ببینم خودش در مورد اومدن کوک چی میگه . بحث رو به شب تغییر دادم
باید میفهمیدم چرا اینکارا رو میکنه
جیمین : راستی ... ما امشب میخوایم بریم کلاب. تو هم میای؟
ته : کلاب؟ با کی!؟
جیمین : من ، کوک ، جیهوپ و میا ، جین و نامجون هیونگی و...حالا نمیدونم یونگی شی هم بیاد یا نه. قرار بود جین بهش بگه
ته : خوبه اسمشم یاد گرفتی (پوزخند)
جیمین : میشه انقد اذیتم نکنید!؟
ته : با...وایستا ، چی گفتی؟؟ جونگ کوک؟!!
جیمین : ا...اوهوم
ته : با اجازه کی!؟(عصبی)
جیمین: آها...همینو میخواستم ، خب بزرگه و با اجازه خودش میادƪ(˘⌣˘)ʃ
ته : من نمیزارم(عصبی)
جیمین : اونوقت چیکارشی که نمیزاری ؟؟
ته : من؟ من...من رییسشم
جیمین : بیخیال تهیونگ . خودتم خوب میدونی داری بهانه میاری... رییسشی؟ خب ما قراره شب بریم ؛ یعنی خارج از وقت کاریش
ته : باشه...به هر حال بادیگارد شخصی منه. پس من باید اجازه بدم که نمیدم
جیمین : غلط میکنی . امشب هم اون میاد و هم تو(جدی)
ته : نخیر
جیمین : آره
ته : نه
جیمین : آره
ته : ن...
جین : زهر نبود...چتونه هی آره نه آره نه /:
جیمین : هیونگ خودت میدونی و این گولاخ.
ته : گولاخ خودتی بی ادب (تعجب)
جین : چرا؟(بلند)
جیمین : نه خودش میاد امشب بریم کلاب و نه میزاره کوک بیاد.
جین : چرا؟ تو چیکارشی مگه!؟
۲.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.