رفتم به تنها بودنم عادت کنم اما نشد

رفتم به تنها بودنم عادت کنم اما نشد
دل را زدست خاطره راحت کنم اما نشد

از بعد عمری خنده را روی لب افسرده‌ام
می‌خواستم در خلوتم دعوت کنم اما نشد

غیر از تو در دنیای من، مردم همه بیگانه‌اند
با غیر تو می‌خواستم صحبت کنم اما نشد

هرگز دلم راضی نشد با آنکه گاهی خواستم
تنهایی‌ام را با کسی قسمت کنم اما نشد

ای بغض کهنه نشکنی امشب در این آشفتگی
من سعی کردم بارها ترکت کنم اما نشد

گفتی که باهم بودن ما نازنین قسمت نبود؟
می‌خواستم باور کنم، درکت کنم اما نشد

دیوانه ‌بازی می‌کنم در خلوت شب با خودم
شاید که اینسان از غمت غفلت کنم اما نشد

باید که برگردم به خود از راه بی مقصد دگر
رفتم به تنها ماندنم عادت کنم اما نشد!

#محمدباقر_الستی


@Alachigh444
دیدگاه ها (۱)

این روزهاکه جرأت دیوانگی کم استبگذار باز هم به تو برگردمبگذا...

هوای عاشقی با تو مثل بهار های گیلان غیر قابل پیش بینی است ؛گ...

عشق آواز قشنگی ست ، شنیدن داردو بهشتی ست تماشایی و دیدن دارد...

به تو اندیشیدن سکوتم را بدل به دوست داشتنی ترین طولانی ترین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط