من+پندار...چی شده؟؟نکنه ..نه.نه...چه بلایی سرم اومده...خا
من+پندار...چی شده؟؟نکنه ..نه.نه...چه بلایی سرم اومده...خاک برسرم شد...پندار..توچیکارکردی...داشتم گریه میکردم که دیدم میون گریه زاریام پندار داره غش غش میخنده!!!
من_اره خنده داره...یخند بی آبرو شدم خداا
پندار+بهار جان من...یه چیزی بگم...خاک توسرت...
بعدم دوباره شروع کرد خندیدن...
پندار اومد سمتم و گفت
پندار+اخ قربون خانوم منحرفم برم...خوب دیونه...اولن توخواب نبودیو یی هوش بودی...دومم یه نگاه به دستتو گوشه های شکمت بکن...زخمه....
به نگاهم به بدنم بنداز...زخم وزیلیه...به نظرت خانوم دکتر نباید این زخما هوابخورن تا خشک شه ..؟!! خوب واسه همین پیرهن نپوشیدم ...منحرف ..فاسد فی الارض لباسانم که دکتراگفتم عوض کنم..ازعجله ی زیاد ازتوی کمد خودم لباس تنت کردم...خنگ خان.. روانی...یکی زد روی رون پاشو دوباره غش غش خندید...
پس به من میخندی اره..الان حالتو میگیرم..
من_آییی..وای خدا....وای.پندارکمک...کمک..توروخدا.
انگار که سیلی تورده باشه ترسیده
پندار+وای خدا...بهارچی شدی یهو؟؟هان؟!
من_س.سرم...پندار...سرم..وای خدا..شکمم زخمام درد میکنه پندار...
پندار+ب باشه...الان زود میرم برات قرص میارم تا بلند شد بره یه زیرپایی و صدای تق زمین خوردنش یه گوش رسید..حالا نوبت من بود که بخندم...
چشمامو که بازکردم اشکایی که بزاثرخنده توی پلکام جمع شده بود و جمع کردم..اوفیش...چقدرخندیدما...
بادیدن صورت کبودو عصبانیه پندار دوبازه غش غش خندیدمو چشمامو بستم...اینجوری بیشترحرصش درمیومد...درحال خندیدن بودم که یاو احساس کردم رو هوام...جیغ کشیدم..
من_پندار ببخشید...غلط کردم...ببخشید ده منو بزار زمین بدنم دردمیکنه..پای چپم مخصوصا..پندار خواهش میکنم. .خوب بگو کجاداری میبریم...همین جورداشتم التماس میکردم که گذاشتم روی زمین...پای چپم میلنگید...نمیتونستم روش وایسم
من_پندار پامو ببین...ورم کرده..
پندار+همین جا میمونی تا یادبگیری منو یاخودت نترسونی...درضمن مادرمم رفته بیرونو اینجا هیچکسم نیست...سگای ته باغ هم بازن...غذاشونم نخوردن...فکرکنم گزینه ی خوبی باشه..خوب دیگه بای...
من+به درک...اصلانم نمیترسم...مگه هارترازتوهم است...؟؟؟
عه رفت...دروغ گفتم..مث سگ پشیمون شدم...وای خداپام..
داشتم گریه میکردم که سایه ای پشت سرم به وجود اومد...قلبم اومد توی سینه ام..بدون اینکه روکنم بهش
من+سگ خورشی پندارتوکه گفتی کسی اینجا نیست.. که..هی غول تشن...من بخدا مهمانم...اگراومدی صاحب خونه رو بکشیااا..توی خونه شونه...جون مادرت من حالم خوب نیست کاری به من نداشته باش..توروخدا...ببین پسرمن 12تاجون دارمااا
یهویه چیزی دروگردنم گره خورددستاش بود ...پندار بود...
من_دیدی نترسیدم...
پندار+پاشوبیا بریم تو جوجه...
من_نمیتونم راه برم ...پندار پام درد میکنه...ببین چشه...
پندار+الان میریم بیمارستان...
من_خودت ببین...
پندار+قهرم...
من_به درک...
پندار+میرما
من_ببخشید..
زد زیر پامو منورودوشش بلند کرد...
روی کمرش بادستام ضرب گرفته بودم...کرم گرفتم یکم اذیتش کنم
من+سیاهه نارگیله...عقابه نارگیله..آبادان..برزیله..اودم سرکوچتون درخونتون خونه نبودی بگو بگو بگو راست بگو بگو باکی کجا رفته بودی؟!این شبی که میگم شب نیست..اگه شبه مث اونشب نیست...وایی دارن مخ میزننن مخ کینه؟؟؟وایی مخشو زدن مخ سکینه...(این تیکه هم شجریانی زدم...)هااااااااااااهاااااااااااهاااااهاهاهاهاااااااااااهااااااهاهاااااا
پندار_مرض گوشم پاره شد...
من+پسرایرونی..غول بیابونی..اخلاقش سگی ...وای جایی نگی...پیرهنش تنگه ...خیلی قشنگه...
پندار_این چرتو پرتا چیه میخونی؟!
سرلجش ادامه دادم..
من+جونی جونوم....بیادردت به جونم...آهوی مست دشتی.دنبال عشق میگشتی.
پندار_هوی کمرم سوخت...اینقدرنزن...
من+آهویی دارم خوشکله فرارکرده زدستم...دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم...نونو پنیرو سبزی توبیش ازاین می ارزی حالالالای لالای لالالای لاااای حالا لالای لالای لالالای لای...کفترکاکل به سرهای های..این خبرازمن ببرهای های..بگو به یارم که دوسش ندااارم...که ولم کرده...حالالالالای لالاالای حامد پهلانه..
پندار_ساکت میشی یادهنتو ببندم!!؟
من+چینه چینه دامنت توروجون مادرت اینجوری بیرون نیا میدزدنت...حالادست دست...ننه اقدس...باجعفر...لالالالای...
توی اتاق وارد شدیم که گفتم.
من+هش..هش..یالاخرمن...آفرین تندتر...خرخوب...
دوستان منتظرنظراتتون هستیم #رمان#رمانخونه
من_اره خنده داره...یخند بی آبرو شدم خداا
پندار+بهار جان من...یه چیزی بگم...خاک توسرت...
بعدم دوباره شروع کرد خندیدن...
پندار اومد سمتم و گفت
پندار+اخ قربون خانوم منحرفم برم...خوب دیونه...اولن توخواب نبودیو یی هوش بودی...دومم یه نگاه به دستتو گوشه های شکمت بکن...زخمه....
به نگاهم به بدنم بنداز...زخم وزیلیه...به نظرت خانوم دکتر نباید این زخما هوابخورن تا خشک شه ..؟!! خوب واسه همین پیرهن نپوشیدم ...منحرف ..فاسد فی الارض لباسانم که دکتراگفتم عوض کنم..ازعجله ی زیاد ازتوی کمد خودم لباس تنت کردم...خنگ خان.. روانی...یکی زد روی رون پاشو دوباره غش غش خندید...
پس به من میخندی اره..الان حالتو میگیرم..
من_آییی..وای خدا....وای.پندارکمک...کمک..توروخدا.
انگار که سیلی تورده باشه ترسیده
پندار+وای خدا...بهارچی شدی یهو؟؟هان؟!
من_س.سرم...پندار...سرم..وای خدا..شکمم زخمام درد میکنه پندار...
پندار+ب باشه...الان زود میرم برات قرص میارم تا بلند شد بره یه زیرپایی و صدای تق زمین خوردنش یه گوش رسید..حالا نوبت من بود که بخندم...
چشمامو که بازکردم اشکایی که بزاثرخنده توی پلکام جمع شده بود و جمع کردم..اوفیش...چقدرخندیدما...
بادیدن صورت کبودو عصبانیه پندار دوبازه غش غش خندیدمو چشمامو بستم...اینجوری بیشترحرصش درمیومد...درحال خندیدن بودم که یاو احساس کردم رو هوام...جیغ کشیدم..
من_پندار ببخشید...غلط کردم...ببخشید ده منو بزار زمین بدنم دردمیکنه..پای چپم مخصوصا..پندار خواهش میکنم. .خوب بگو کجاداری میبریم...همین جورداشتم التماس میکردم که گذاشتم روی زمین...پای چپم میلنگید...نمیتونستم روش وایسم
من_پندار پامو ببین...ورم کرده..
پندار+همین جا میمونی تا یادبگیری منو یاخودت نترسونی...درضمن مادرمم رفته بیرونو اینجا هیچکسم نیست...سگای ته باغ هم بازن...غذاشونم نخوردن...فکرکنم گزینه ی خوبی باشه..خوب دیگه بای...
من+به درک...اصلانم نمیترسم...مگه هارترازتوهم است...؟؟؟
عه رفت...دروغ گفتم..مث سگ پشیمون شدم...وای خداپام..
داشتم گریه میکردم که سایه ای پشت سرم به وجود اومد...قلبم اومد توی سینه ام..بدون اینکه روکنم بهش
من+سگ خورشی پندارتوکه گفتی کسی اینجا نیست.. که..هی غول تشن...من بخدا مهمانم...اگراومدی صاحب خونه رو بکشیااا..توی خونه شونه...جون مادرت من حالم خوب نیست کاری به من نداشته باش..توروخدا...ببین پسرمن 12تاجون دارمااا
یهویه چیزی دروگردنم گره خورددستاش بود ...پندار بود...
من_دیدی نترسیدم...
پندار+پاشوبیا بریم تو جوجه...
من_نمیتونم راه برم ...پندار پام درد میکنه...ببین چشه...
پندار+الان میریم بیمارستان...
من_خودت ببین...
پندار+قهرم...
من_به درک...
پندار+میرما
من_ببخشید..
زد زیر پامو منورودوشش بلند کرد...
روی کمرش بادستام ضرب گرفته بودم...کرم گرفتم یکم اذیتش کنم
من+سیاهه نارگیله...عقابه نارگیله..آبادان..برزیله..اودم سرکوچتون درخونتون خونه نبودی بگو بگو بگو راست بگو بگو باکی کجا رفته بودی؟!این شبی که میگم شب نیست..اگه شبه مث اونشب نیست...وایی دارن مخ میزننن مخ کینه؟؟؟وایی مخشو زدن مخ سکینه...(این تیکه هم شجریانی زدم...)هااااااااااااهاااااااااااهاااااهاهاهاهاااااااااااهااااااهاهاااااا
پندار_مرض گوشم پاره شد...
من+پسرایرونی..غول بیابونی..اخلاقش سگی ...وای جایی نگی...پیرهنش تنگه ...خیلی قشنگه...
پندار_این چرتو پرتا چیه میخونی؟!
سرلجش ادامه دادم..
من+جونی جونوم....بیادردت به جونم...آهوی مست دشتی.دنبال عشق میگشتی.
پندار_هوی کمرم سوخت...اینقدرنزن...
من+آهویی دارم خوشکله فرارکرده زدستم...دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم...نونو پنیرو سبزی توبیش ازاین می ارزی حالالالای لالای لالالای لاااای حالا لالای لالای لالالای لای...کفترکاکل به سرهای های..این خبرازمن ببرهای های..بگو به یارم که دوسش ندااارم...که ولم کرده...حالالالالای لالاالای حامد پهلانه..
پندار_ساکت میشی یادهنتو ببندم!!؟
من+چینه چینه دامنت توروجون مادرت اینجوری بیرون نیا میدزدنت...حالادست دست...ننه اقدس...باجعفر...لالالالای...
توی اتاق وارد شدیم که گفتم.
من+هش..هش..یالاخرمن...آفرین تندتر...خرخوب...
دوستان منتظرنظراتتون هستیم #رمان#رمانخونه
۵.۵k
۰۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.