سناریو درخواستی:)
وقتی توی مهمونی میخوای از صندلی بیوفتی ولی میگرنت...
نامجون:"نامجون میاد بگیرتت، و نتیجش میشه گچ گرفتن دستت:)"
جین:"کمکت نمیکنه، فقط میخنده"
یونگی:"کاملا ایگنورت میکنه تا خودت پاشی، بعد که بلند شدی اخم میکنی"
چرا کمکم نکردی وقتی داشتم میوفتادم؟
-تو از من کمک نخواستی!
جیهوپ:"با نگرانی میگیرتت و غر میزنه که چرا دست پا چلفتی ای و زرت و زرت میوفتی"
جیمین:"از اونجایی که با صندلیا مشکل داره جلو تر از تو میوفته، تو باید بلندش کنی"
تهیونگ:"خم شد ولی فقط نوک انگشتاتو گرفت و کلا موفق به گرفتنت نشد، بعد که افتادی میاد کنارت دراز میکشه"
جونگکوک:"از یقه لباست میگیره و تورو روی پاهاش میشونه"
-صندلیا مشکل دارن، پاهای من برای نشستنت جای بهتریه...!
میرا باز با چرت و پرتاش برگشت!
خیلی وقت بود سناریو ننوشته بودم:)
یه نفر خاص، اگه بهم نمیگفت کلا همچنان نمینوشتم:>
نامجون:"نامجون میاد بگیرتت، و نتیجش میشه گچ گرفتن دستت:)"
جین:"کمکت نمیکنه، فقط میخنده"
یونگی:"کاملا ایگنورت میکنه تا خودت پاشی، بعد که بلند شدی اخم میکنی"
چرا کمکم نکردی وقتی داشتم میوفتادم؟
-تو از من کمک نخواستی!
جیهوپ:"با نگرانی میگیرتت و غر میزنه که چرا دست پا چلفتی ای و زرت و زرت میوفتی"
جیمین:"از اونجایی که با صندلیا مشکل داره جلو تر از تو میوفته، تو باید بلندش کنی"
تهیونگ:"خم شد ولی فقط نوک انگشتاتو گرفت و کلا موفق به گرفتنت نشد، بعد که افتادی میاد کنارت دراز میکشه"
جونگکوک:"از یقه لباست میگیره و تورو روی پاهاش میشونه"
-صندلیا مشکل دارن، پاهای من برای نشستنت جای بهتریه...!
میرا باز با چرت و پرتاش برگشت!
خیلی وقت بود سناریو ننوشته بودم:)
یه نفر خاص، اگه بهم نمیگفت کلا همچنان نمینوشتم:>
۱۲.۸k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.