*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
فرشته رو بیدار کردم رفت حمام ودوش گرفت واومد بیرون
- لباس بیرون بپوش
- جایی می ریم .
- اره تو بپوش فقط رنگی نپوش
متعجب نگام کرد ورفت اتاق پرو چطوری بهش می گفتم
- محمد ...محمد تو که باز داری سیگار می کشی
- نگاش کردم
- محمد چی شده چرا اینطوری شدی
- بابات حالش بدشده
- آقا جونم
گریش گرفت باهم رفتیم پایین مامان داشت گریه می کرد
- بابا کجاست؟
- رفت
مامان اومد فرشته رو بغل کرد وگفت : عزیزم بهت تسلیت میگم
اخم کردم فرشته برگشت نگام کرد سرمو پایین انداختم
- چی گفتی زن عمو ...محمد آقاجونم چی شده
دستشو گرفتم بغلش کردم جیغ زد وگریه می کرد
- فرشته ....
از تو دستام سر خورد اومد پایین
- فرشته ...مامان چرا الان گفتی
بغلش کردم تو بغلم گریه می کرد مامان رفت به شاهرخ گفت مارو برسونه خونه عمو انقدر فرشته گریه کرده بود حال نداشت به خونه عمو رسیدیم حالش بدتر وبدتر شد تو بغل مامان بزرگ گریه می کرد بابازنگ زدبرم کمکش
روز بعد عمو رو به خاک سپردن دلم به درد میومد فرشته رو تو اون حال می دیدم به مامان اشاره کردم بلندش کنه دیگه کسی نبود زن عمو ناله می کرد ومامان بزرگ اروم اروم اشک می ریخت
- محمد ...
برگشتم دیدم فرشته از حال رفته دورش رو گرفتن بغلش کردم مامان یکم آب زد به صورتش برداشتمش گذاشتمش تو ماشین وبردمش دکتر ضعف کرده بود براش سروم زدن بالا سرش نشسته بودم دستش تو دستم بودچشاش اروم باز کرد چشای قشنگش داغون بود
- محمد
- جان دلم
- دیگه کسی رو ندارم ...آقاجونم
- منو داری عزیزم
دوباره شروع کرد گریه کردن
دستشو بوسیدم وگفتم: کافیه فرشته خودت داغون کردی یکم اروم باش
چشاش بست وگفت : نمی تونم محمد ...
- سعی کن آروم باشی با گریه کردن چیزی درست نمیشه
کم کم اروم شد بعدم برگشتیم خونه فرستادمش حمام از حمام اومد بیرون لباس پوشید بهش مسکن دادم کمکش کردم موهاش خشک کرد رفت رو تخت دراز کشید وخودشو بغل کرد لحافو انداختم روش تا راحت بخوابه خودمم اروم کنارش دراز کشیدم یکم زمان می خواست تا با این موضوع کنار بیاد مثله مرگ مهدی که منو داغون کرد
*محمد*
فرشته رو بیدار کردم رفت حمام ودوش گرفت واومد بیرون
- لباس بیرون بپوش
- جایی می ریم .
- اره تو بپوش فقط رنگی نپوش
متعجب نگام کرد ورفت اتاق پرو چطوری بهش می گفتم
- محمد ...محمد تو که باز داری سیگار می کشی
- نگاش کردم
- محمد چی شده چرا اینطوری شدی
- بابات حالش بدشده
- آقا جونم
گریش گرفت باهم رفتیم پایین مامان داشت گریه می کرد
- بابا کجاست؟
- رفت
مامان اومد فرشته رو بغل کرد وگفت : عزیزم بهت تسلیت میگم
اخم کردم فرشته برگشت نگام کرد سرمو پایین انداختم
- چی گفتی زن عمو ...محمد آقاجونم چی شده
دستشو گرفتم بغلش کردم جیغ زد وگریه می کرد
- فرشته ....
از تو دستام سر خورد اومد پایین
- فرشته ...مامان چرا الان گفتی
بغلش کردم تو بغلم گریه می کرد مامان رفت به شاهرخ گفت مارو برسونه خونه عمو انقدر فرشته گریه کرده بود حال نداشت به خونه عمو رسیدیم حالش بدتر وبدتر شد تو بغل مامان بزرگ گریه می کرد بابازنگ زدبرم کمکش
روز بعد عمو رو به خاک سپردن دلم به درد میومد فرشته رو تو اون حال می دیدم به مامان اشاره کردم بلندش کنه دیگه کسی نبود زن عمو ناله می کرد ومامان بزرگ اروم اروم اشک می ریخت
- محمد ...
برگشتم دیدم فرشته از حال رفته دورش رو گرفتن بغلش کردم مامان یکم آب زد به صورتش برداشتمش گذاشتمش تو ماشین وبردمش دکتر ضعف کرده بود براش سروم زدن بالا سرش نشسته بودم دستش تو دستم بودچشاش اروم باز کرد چشای قشنگش داغون بود
- محمد
- جان دلم
- دیگه کسی رو ندارم ...آقاجونم
- منو داری عزیزم
دوباره شروع کرد گریه کردن
دستشو بوسیدم وگفتم: کافیه فرشته خودت داغون کردی یکم اروم باش
چشاش بست وگفت : نمی تونم محمد ...
- سعی کن آروم باشی با گریه کردن چیزی درست نمیشه
کم کم اروم شد بعدم برگشتیم خونه فرستادمش حمام از حمام اومد بیرون لباس پوشید بهش مسکن دادم کمکش کردم موهاش خشک کرد رفت رو تخت دراز کشید وخودشو بغل کرد لحافو انداختم روش تا راحت بخوابه خودمم اروم کنارش دراز کشیدم یکم زمان می خواست تا با این موضوع کنار بیاد مثله مرگ مهدی که منو داغون کرد
۴۳.۲k
۳۰ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.