تک پارتی از جیمین

تک پارتی از جیمین
وقتی فراموشی میگیری و اونو یادت نیس(به عنوان همسر

ویو جیمین
ات بعد از تصادفش دیگه منو یادش نمیاد اصلن هیچ کدوم از خاطره هامونو یادش نیس ولی همین ک زنده ی خوبه و اشکال نداره دوباره باهم خاطره میسازیم فق امید وارم هنوز دوسم داشته باشه به هوش ک اومد ازش میپرسم
ویو ات
وقتی ب هوش اومدم تو بیمارستان بودم و یک پسر کیوت ک تو خودش بود موهای طلاییش ریخنه بود تو صورتش و خیلی خوشگل بود ولی هیچی یادم نیست اون کیه ازش پرسیدم بدون اینکه جوابی بده اشک تو چشاش جمع شد و اومد بغلم کرد نمیدونم کیه ولی بغلش خیلی حس خوبی میده
ات: ببخشید من هیچی یادم نیس شما کی هستین؟
جیمین: میدونم ک نه منو و نه هیچ کدوم از خاطراتمونو یادت نیس ولی مهم نیست مهم اینه ک دوستم داشته باشی. دوستم داری؟
ات: با اینکه نمیشناسمت ولی خیلی حس خوبی بهم میدی پیشت حس ارامش میکنم و احساس میکنم ک دوست دارم
جیمین: پس قول بده ک زود خوب شی تا باهم ی زندگی جدید رو شروع کنیم لیدی من =)

عام خب ببشید اگه بد شد