وقتی اولین بار باش قرار داشتم
وقتی اولین بار باش قرار داشتم
وقتی گفت بیا عکس بگیریم
وقتی دستامو گرفت تو دستاش
فهمیدم که چقدر خسته بودم از تنهاییم
فهمیدم که چقدر می خواستم این بودنو
فهمیدم که چقدر احتیاج داشتم به اینکه سرمو بزارم رو شونش و تکیه کنم بهش
فهمیدم که چقدر دلم نیاز داشته گرم بشه به بودنش
فهمیدم که چقدر حضورش آرومم می کنه
فهمیدم که تمومِ حسای خوبِ دنیا رو توی خودش جمع کرده
دستامو که گرفت تو دستاش .. همه ی اینا رو فهمیدم
فقط ...
حیف ...
که زود دستامو ول کرد..
#toni
وقتی گفت بیا عکس بگیریم
وقتی دستامو گرفت تو دستاش
فهمیدم که چقدر خسته بودم از تنهاییم
فهمیدم که چقدر می خواستم این بودنو
فهمیدم که چقدر احتیاج داشتم به اینکه سرمو بزارم رو شونش و تکیه کنم بهش
فهمیدم که چقدر دلم نیاز داشته گرم بشه به بودنش
فهمیدم که چقدر حضورش آرومم می کنه
فهمیدم که تمومِ حسای خوبِ دنیا رو توی خودش جمع کرده
دستامو که گرفت تو دستاش .. همه ی اینا رو فهمیدم
فقط ...
حیف ...
که زود دستامو ول کرد..
#toni
۶.۵k
۲۷ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.