ولی من یادم نمیره تو اون روزای لعنتی که داشتم از درد به خ
ولی من یادم نمیره تو اون روزای لعنتی که داشتم از درد به خودم میپیچیدم.
از گریه زیاد تو اشکام غرق میشدم.
اون لحظه که نیاز داشتم یکی بیاد بغلم کنه و واقعا یه کاری کنه حس کنم یکی هست ، دیگه تنها نیستم، هیشکی نبود!
انگاری همه مرده بودن، انگاری همه درد منو به بازی گرفته بودن ، من یادم نمیره تو اون روزا خودم بودم فقط ، هزار بار مردمو زنده شدم اما هیشکی نیومد!
از گریه زیاد تو اشکام غرق میشدم.
اون لحظه که نیاز داشتم یکی بیاد بغلم کنه و واقعا یه کاری کنه حس کنم یکی هست ، دیگه تنها نیستم، هیشکی نبود!
انگاری همه مرده بودن، انگاری همه درد منو به بازی گرفته بودن ، من یادم نمیره تو اون روزا خودم بودم فقط ، هزار بار مردمو زنده شدم اما هیشکی نیومد!
۷.۷k
۰۹ مهر ۱۴۰۰