فیک جین قلعه سیاه
فیک جین قلعه سیاه
(پارت۳۵)
از زبان ات
ادرس یه خرابه که هیکس رفت امد نمیکنه رو به جانگ بونگ فرستادم خودمم حاضر شدم رفتم وقتی رسیدم کسی نبود تا اینکه یه ماشین اومد چشمم بهش افتاد برق از چشمام پرید انقدر خوشگل بود که شبیه با زیگرا بود تا شبیه خلاف کارا اومد نزدیکمگفت سلام ات توفنگمو گذاشتم روی پیشونیش گفتم سلام جانگ بونگ من ات هستم باهام اشنا شدی خندید گفت از این کارات خوشم میاد توی چشمام مثل عاشقا زل زد تحت تاثیر نگاش شدم و تفنگمو از دستم گرفت تا خواستم بیوفتم از کمرم گرفت و لبمو بوسید کشیدمش کنار گفتم میدونستم قصدت شومه بامشت زدمش گفت خیلی شجاعی که منو نمیشناسی و تنها میای ازت خوشم اومده گفتم تو هیچ پخی نیستی من ازت خوشم بیاد میکشمت و شروع کردم بزدنش اما قصد زدنمو نداشتم از دستم فرار کرد و توی ماشین نشست گفت بای عشقم و گاز داد رفت از اعصبانیتمیخواستم خفش کنم اومدم خونه جین گفت ات کجا بودی گفتم رفتم بیرون کارم زیاد مهم نبود شب بود و یوری داشت نمک میریخت
از زبان جین
داشتم با گوشیم ور میرفتم که بهم پیام اومد چندتا فایل بود تا خواستم بازش کنم صدای منفجر شدن بمب اومد وقتی همه رفتیم توی اتاق نقاشی چهره ات منفجر شده بود گفتم ات این چیه میدونم این نقاشی یه کی دیگه فرستاد دشمنته ها ات گفت نه جین حتما اشتباهی شده وقتی عکسا رو نگاه کردم برق از چشمام پرید گفتم ات اینا چیه ات امروز کجا بودی گفت من امروز بیرون بودم و کار خاصی نداشتم عکسو بهش نشون دادم گفتم خدالعنتت کنه داری بهم خیانت میکنی سریع زدم از خونه بیرون صدای ات از پشت سرم میومد که هی صدام میکرد و فقط خودمو دور کردم ازشون
(پارت۳۵)
از زبان ات
ادرس یه خرابه که هیکس رفت امد نمیکنه رو به جانگ بونگ فرستادم خودمم حاضر شدم رفتم وقتی رسیدم کسی نبود تا اینکه یه ماشین اومد چشمم بهش افتاد برق از چشمام پرید انقدر خوشگل بود که شبیه با زیگرا بود تا شبیه خلاف کارا اومد نزدیکمگفت سلام ات توفنگمو گذاشتم روی پیشونیش گفتم سلام جانگ بونگ من ات هستم باهام اشنا شدی خندید گفت از این کارات خوشم میاد توی چشمام مثل عاشقا زل زد تحت تاثیر نگاش شدم و تفنگمو از دستم گرفت تا خواستم بیوفتم از کمرم گرفت و لبمو بوسید کشیدمش کنار گفتم میدونستم قصدت شومه بامشت زدمش گفت خیلی شجاعی که منو نمیشناسی و تنها میای ازت خوشم اومده گفتم تو هیچ پخی نیستی من ازت خوشم بیاد میکشمت و شروع کردم بزدنش اما قصد زدنمو نداشتم از دستم فرار کرد و توی ماشین نشست گفت بای عشقم و گاز داد رفت از اعصبانیتمیخواستم خفش کنم اومدم خونه جین گفت ات کجا بودی گفتم رفتم بیرون کارم زیاد مهم نبود شب بود و یوری داشت نمک میریخت
از زبان جین
داشتم با گوشیم ور میرفتم که بهم پیام اومد چندتا فایل بود تا خواستم بازش کنم صدای منفجر شدن بمب اومد وقتی همه رفتیم توی اتاق نقاشی چهره ات منفجر شده بود گفتم ات این چیه میدونم این نقاشی یه کی دیگه فرستاد دشمنته ها ات گفت نه جین حتما اشتباهی شده وقتی عکسا رو نگاه کردم برق از چشمام پرید گفتم ات اینا چیه ات امروز کجا بودی گفت من امروز بیرون بودم و کار خاصی نداشتم عکسو بهش نشون دادم گفتم خدالعنتت کنه داری بهم خیانت میکنی سریع زدم از خونه بیرون صدای ات از پشت سرم میومد که هی صدام میکرد و فقط خودمو دور کردم ازشون
۳.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.