عشق بی انتها پارت ۲۲
#کوک
جیمین دستشو برداشت جیمین: باشه بابا مال تو من:آفرین😊😐 بوساگ:هی کوک دیرمون شد بدو بریم من:باشه بریم دوییدیم رفتیم خونه لباسمونو عوض کردیم و راه افتادیم به سمت فرودگاه رفتیم تو من وایسادم بوساگ ت پیششون من ماسک زده بودم تا شناخته نشم اگه میشناختنم دست از سرم برنمیداشتن تا امضا نگیرن ول کن نیستن بعد بوساگ صدا زد رفتم پیششون بوساگ:مامان بابا این دوست پسرمه آروم گفت اسمش جونگ کوکه تا کسی نفهمه بوساگ:آروم میگم چون نمیشه اسمشو بلند گفت شمام نگید بعد باباش اومد طرفم دستمو گرفت گفت:پسرم لطفا مراقب دخترم باشه من:حتما عمو مراقبشم (عمو ای جانم😄) بعد رفتن حس کردم بوساگ داره گریه میکنه رفتم پیشش من:بوساگ بعد گرفت بغلم کرد و تو بغلم گریه کرد من:عووو عشقم گریه نکن بوساگ:دلم براشون تنگ میشه من:دوباره میبینیشون گریه نکن منم با گریش گریم گرفت اشکم اومد بعد از تو بغلم جداش کردم جلوش خم شد روبه روی صورتش سرش پایین بود صورتشو گرفتم بالا اشکاشو پاک کردم من:میدونم چی آرومت میکنه دستشو گرفتم بردمش خونه رفتیم تو خونه کتشو در آوردم براش بعد از پشت بغلش کردم اونم دستشو گذاشت رو دستم همونطوری که از پشت بغلش کرده بودم بازوشو میمالیدم من:حالا برای اینکه حالت بهترشه آهنگ مورد علاقتو همونو که با پیانو زدیو میخونم شروع کردم بخوندن در گوشش بعد اونم شروع کرد به خوندن و باهم میخوندیمو میخندیدیم تکونش میدادم تو بغلم و بازوشو میمالیدم بعد با خوندنم رفتم سمت گردنش گردنشو بوسیدم اونم وقتی گردنشو بوسیدم وسط خوندنش خندید منم خندیدم بعد برشگردوندم طرف خودم دستمو دور کمرش حلقه کردم اونم دستشو گذاشت رو شونمو بهم دیگه نگاه میکردیمو میخندیدیم بعد سرمو چسبوندم به پیشونیش باهم آهنگو میخوندیم و منم با حرکت بدنم تکونش میدادم صداش فوق العاده بود(عرررر😭) دوباره چشم توچشم شدیم آخرش آهنگو باید میکشیدیم که باهم آهنگشو کشیدیمو با یه لبخند تو صورتمون آهنگو تموم کردیم بعد گرفتم لبامو آروم با لبخندی که هنوز رو لبامون بود لبامونو گذاشتیم محکم روهم و لبا همدیگرو مک میزدیمو میخوردیم با کم آوردن نفس و دوباره لبخند ازهم جدا شدیم بوساگ منو گرفت بغل کرد
بوساگ:کوکی ازت ممنونم حالمو خوب کردی
رفتم دم گوشش لپمو گذاشتم رو لپش نزدیک گوشش چشماشو بسته بودو خنده رو لباش بود خنده از رو لبا من و اون نمیرفت گفتم
من:بوساگم
بوساگ:جونم(با چشمای بسته و لبخند)
من:خیلی دوست دارم(با لبخند)
بوساگ:منم دوست دارم
من: عاشقتم خیلی عاشقتم و خیلی دوست دارم
بوساگ(باز خنده):هه منم خیلی عاشقتم زندگیم
من:نفس
گ.ی:عرررررررر هق.... هققق😭😭😭😭کل دستمال کاغذیرو خالی کردم از بس گریه کردم😭😭😭😭😭🤧🤧🤧😭😭😭😭
جیمین دستشو برداشت جیمین: باشه بابا مال تو من:آفرین😊😐 بوساگ:هی کوک دیرمون شد بدو بریم من:باشه بریم دوییدیم رفتیم خونه لباسمونو عوض کردیم و راه افتادیم به سمت فرودگاه رفتیم تو من وایسادم بوساگ ت پیششون من ماسک زده بودم تا شناخته نشم اگه میشناختنم دست از سرم برنمیداشتن تا امضا نگیرن ول کن نیستن بعد بوساگ صدا زد رفتم پیششون بوساگ:مامان بابا این دوست پسرمه آروم گفت اسمش جونگ کوکه تا کسی نفهمه بوساگ:آروم میگم چون نمیشه اسمشو بلند گفت شمام نگید بعد باباش اومد طرفم دستمو گرفت گفت:پسرم لطفا مراقب دخترم باشه من:حتما عمو مراقبشم (عمو ای جانم😄) بعد رفتن حس کردم بوساگ داره گریه میکنه رفتم پیشش من:بوساگ بعد گرفت بغلم کرد و تو بغلم گریه کرد من:عووو عشقم گریه نکن بوساگ:دلم براشون تنگ میشه من:دوباره میبینیشون گریه نکن منم با گریش گریم گرفت اشکم اومد بعد از تو بغلم جداش کردم جلوش خم شد روبه روی صورتش سرش پایین بود صورتشو گرفتم بالا اشکاشو پاک کردم من:میدونم چی آرومت میکنه دستشو گرفتم بردمش خونه رفتیم تو خونه کتشو در آوردم براش بعد از پشت بغلش کردم اونم دستشو گذاشت رو دستم همونطوری که از پشت بغلش کرده بودم بازوشو میمالیدم من:حالا برای اینکه حالت بهترشه آهنگ مورد علاقتو همونو که با پیانو زدیو میخونم شروع کردم بخوندن در گوشش بعد اونم شروع کرد به خوندن و باهم میخوندیمو میخندیدیم تکونش میدادم تو بغلم و بازوشو میمالیدم بعد با خوندنم رفتم سمت گردنش گردنشو بوسیدم اونم وقتی گردنشو بوسیدم وسط خوندنش خندید منم خندیدم بعد برشگردوندم طرف خودم دستمو دور کمرش حلقه کردم اونم دستشو گذاشت رو شونمو بهم دیگه نگاه میکردیمو میخندیدیم بعد سرمو چسبوندم به پیشونیش باهم آهنگو میخوندیم و منم با حرکت بدنم تکونش میدادم صداش فوق العاده بود(عرررر😭) دوباره چشم توچشم شدیم آخرش آهنگو باید میکشیدیم که باهم آهنگشو کشیدیمو با یه لبخند تو صورتمون آهنگو تموم کردیم بعد گرفتم لبامو آروم با لبخندی که هنوز رو لبامون بود لبامونو گذاشتیم محکم روهم و لبا همدیگرو مک میزدیمو میخوردیم با کم آوردن نفس و دوباره لبخند ازهم جدا شدیم بوساگ منو گرفت بغل کرد
بوساگ:کوکی ازت ممنونم حالمو خوب کردی
رفتم دم گوشش لپمو گذاشتم رو لپش نزدیک گوشش چشماشو بسته بودو خنده رو لباش بود خنده از رو لبا من و اون نمیرفت گفتم
من:بوساگم
بوساگ:جونم(با چشمای بسته و لبخند)
من:خیلی دوست دارم(با لبخند)
بوساگ:منم دوست دارم
من: عاشقتم خیلی عاشقتم و خیلی دوست دارم
بوساگ(باز خنده):هه منم خیلی عاشقتم زندگیم
من:نفس
گ.ی:عرررررررر هق.... هققق😭😭😭😭کل دستمال کاغذیرو خالی کردم از بس گریه کردم😭😭😭😭😭🤧🤧🤧😭😭😭😭
۱۸.۹k
۲۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.