عشق بی انتها پارت ۲۵
#کوک
چشماشو باز کرد دستشو گرفتم
من:بوساگ بوساگ حالت خوبه بوساگ
پاشد نشست یه نگاه به من کرد
بوساگ:جونگ کوک همش خواب بود من داشتم خواب میدیدم
هیچ نگفتم
بوساگ:کوک من داشتم خواب میدیدم
من:نه خواب نمیدیدی و واقعی بود
بوساگ:یعنی
زد زیر گریه انقدر وحشات گریه میکرد بعد گرفتم بغلش کردم اونم گرفت لباسمو چنگ میزد من:بوساگ گریه نکن خواهش میکنم گریه اما هرچقدر میگفتم گریه نکن بازم گریه میکرد بوساگ: ک ک کوک اهم مامان مامان مامان بابام اهم😭😭😭😭م م مردن منم هیچی نمیگفتم از شدت گری بوساگ منم گریم گرفت بوساگ:حا حا حالا ب ب باید چیکار کنم اهم😭😭😭😭 من:گریه نکن عزیزم گریه نکن میتونیم بریم ایتالیا اونجا پیششون بوساگ:نه نه میخوام همینجا باشن من:باشه باشه میارننشون اینجا باشه گریه نکن عزیزم از تو بغلم جدا شد از شدت گریه چشماش قرمز شده بودن دستمو گرفتم رو صورتش اشکاشو پاک کردم من:گریه نکن بعد گرفتم لبامو آروم گذاشتم رو لباش همراهی نمیکرد من:بوساگ اگه میخوای آروم بشی همراهی کن لطفا سرشو به نشون باشه تکون داد دوباره لبامو گذاشتم رو لباش این دفهه همراهی کرد و لباشو مک میزدم دستشو انداخت دور گردنم حلقه کرد اما وقتی لباش رو لبام بود اشکش میومد بعد کم آوردن نفس از هم جدا شدیم من:گریه نکن دیگه آروم شدی سرشو به نشونه آره تکون داد بعد گرفتم سرشو بردم تو بغلم بعد از تو بغلم اومد بیرون گفت:کوک من:جانم بوساگ:کوک من تو ایتالیا یه برادر دارم که نتونسته باهامون بیاد میخوام بگم که مامان بابامو بیاره اینجا من:تو برداری داری بوساگ:آره یه برادر دارم من:خوبه شمارشو داری بوساگ:آره رفت گوشیشو برداشت به بردارش زنگ زد رفت تو اتاق رفتم دمه اتاق داشت داد میزد گریه میکرد بعد انقدر اعصابش خورد شد گوشیشو پرت کرد انداخت رو زمین رفتم دستشو گرفتم من:بوساگ آروم باش چی شد یهو چرا داد میزدی بوساگ:بهش میگم مامان و بابا مردن عوضی پاشده اومده میگه خوب که چی من:یعنی چی بوساگ:یعنی اینکه اون خوشحاله که مامان و بابا مردن کثافت من:عوضی آشغال خودتو عصبی نکن میخوای بریم به ایتالیا بوساگ:واقعا میتونیم بریم من:آره عشقم چرا که نه بوساگ:پس کارت چی من:یجوری مرخصی میگیرم بوساگ:کوک خیلی ازت ممنونم واقعا ازت ممنونم من:من برات هرکاری که بخوای میکنم فقط کافیه بخوای همه کاری برات میکنم خندید گرفت منو محکم بغل کرد منم محکم بغلش کردم سرمو بردم سمت گردنش و گردنشو یه مک کوچولو زدم
چشماشو باز کرد دستشو گرفتم
من:بوساگ بوساگ حالت خوبه بوساگ
پاشد نشست یه نگاه به من کرد
بوساگ:جونگ کوک همش خواب بود من داشتم خواب میدیدم
هیچ نگفتم
بوساگ:کوک من داشتم خواب میدیدم
من:نه خواب نمیدیدی و واقعی بود
بوساگ:یعنی
زد زیر گریه انقدر وحشات گریه میکرد بعد گرفتم بغلش کردم اونم گرفت لباسمو چنگ میزد من:بوساگ گریه نکن خواهش میکنم گریه اما هرچقدر میگفتم گریه نکن بازم گریه میکرد بوساگ: ک ک کوک اهم مامان مامان مامان بابام اهم😭😭😭😭م م مردن منم هیچی نمیگفتم از شدت گری بوساگ منم گریم گرفت بوساگ:حا حا حالا ب ب باید چیکار کنم اهم😭😭😭😭 من:گریه نکن عزیزم گریه نکن میتونیم بریم ایتالیا اونجا پیششون بوساگ:نه نه میخوام همینجا باشن من:باشه باشه میارننشون اینجا باشه گریه نکن عزیزم از تو بغلم جدا شد از شدت گریه چشماش قرمز شده بودن دستمو گرفتم رو صورتش اشکاشو پاک کردم من:گریه نکن بعد گرفتم لبامو آروم گذاشتم رو لباش همراهی نمیکرد من:بوساگ اگه میخوای آروم بشی همراهی کن لطفا سرشو به نشون باشه تکون داد دوباره لبامو گذاشتم رو لباش این دفهه همراهی کرد و لباشو مک میزدم دستشو انداخت دور گردنم حلقه کرد اما وقتی لباش رو لبام بود اشکش میومد بعد کم آوردن نفس از هم جدا شدیم من:گریه نکن دیگه آروم شدی سرشو به نشونه آره تکون داد بعد گرفتم سرشو بردم تو بغلم بعد از تو بغلم اومد بیرون گفت:کوک من:جانم بوساگ:کوک من تو ایتالیا یه برادر دارم که نتونسته باهامون بیاد میخوام بگم که مامان بابامو بیاره اینجا من:تو برداری داری بوساگ:آره یه برادر دارم من:خوبه شمارشو داری بوساگ:آره رفت گوشیشو برداشت به بردارش زنگ زد رفت تو اتاق رفتم دمه اتاق داشت داد میزد گریه میکرد بعد انقدر اعصابش خورد شد گوشیشو پرت کرد انداخت رو زمین رفتم دستشو گرفتم من:بوساگ آروم باش چی شد یهو چرا داد میزدی بوساگ:بهش میگم مامان و بابا مردن عوضی پاشده اومده میگه خوب که چی من:یعنی چی بوساگ:یعنی اینکه اون خوشحاله که مامان و بابا مردن کثافت من:عوضی آشغال خودتو عصبی نکن میخوای بریم به ایتالیا بوساگ:واقعا میتونیم بریم من:آره عشقم چرا که نه بوساگ:پس کارت چی من:یجوری مرخصی میگیرم بوساگ:کوک خیلی ازت ممنونم واقعا ازت ممنونم من:من برات هرکاری که بخوای میکنم فقط کافیه بخوای همه کاری برات میکنم خندید گرفت منو محکم بغل کرد منم محکم بغلش کردم سرمو بردم سمت گردنش و گردنشو یه مک کوچولو زدم
۲۶.۷k
۲۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.