این داستان:غیرتی شدن جونگ کوک پارت ۱
بعد ماها دوست صمیمیم که پسر بود برگسته بود و من اونو به عنوان برادر میدیدم شمارمم داشت یه روز بهم زنگ زد گفت که برم خونش
من:جونگ کوک
کوک:بله
من:یکی از دوستام بهم زنگ زده گفته برم پیشش
کوک:منم میام پسر یا دختر
من:اومم پسر
کوک:اوکی چیییی😐
من:پسره من اونو به عنوان برادر بزرگتر میدونم بریم تو رو خدا
کوک:خیله خوب اتفاق دیگه ای نمیوفته
من:باشه رفتیم مهمونیش یه مهمونی برگذار کرده بود با جونگ کوک رفتم اونجا دیدمش اینه چی دسته جونگ کوک و ول کردم پریدم بغلش (خاک تو سرت😐😂😂آدم دسته دوست پسرشو ول میکنع😐😂😂اینجا جونگ کوک هنگ میکنه و زبونشو تو لپش فشار میده مشتشم محکم کرده ولی بعد یه نفس عمیق کشید)
من:خوبی میدونی چند ماهه ندیدمت کجایی تو
پسره:تو کجایی
کوک:اهممم
من:آه این دوست پسرمه
پسره:فکر نمیکردم دوست پسر داسته باشی
کوک:میبینی که داره☺(پشت این لیخند مرموزانه اینه😡👿🔪😂😂😂)
پسره:از کی باهمید
کوک:مهمه جوابش☺(مخصوصا این😂)
چرا اینجوریه
من:خیله خوب
پسره:بیاید
خیلی ماهه ندیدمش پس من پیش اون بودم(جونگ کوک اونجا الان داره رو میز نقشه قبل میکشه با ناخوناش جونگ کوک بهت نگاه میکنه تا ببینه چی میگن خیلی به گائول چسبیده بود گائولم دستشو رو بازو پسره گذاشته بود و جونگ کوک اینجا داره از حرص میلرزه میزنه تو صورتش که کاری نکنه گائول یکم از پسره فاصله گرفت که پسره دستشو زد به کمره گائول و کشیدش گائولم هنگ کرده بود صبر جونگ کوک به آخر رسید تو دیگه مردی مرتیکه ☺😂😂😂 جونگ کوک پاشد رفت دم میز اونا دستشو مشت کرد پسره رو برگردوند وبا مشت زد تو دماغش یههه حقش بود)
جونگ کوک یه دفع دامیون رو زد من:جونگ کوک کوک:عوضی چطوری به خودت اجازه دادی به کسی که مال منه دست بزنی هاننن من:جون کوک:هیششش بعد دستمو گرفت کشید بردم از اونجا بیرون نشوندم تو ماشین هیچی نمیگفتم من:جونگ کوک:حرف نزن گائول من:چرا یهو اونجوری کردی هانن کوک:خونه همچیو میگم بهت رسیدیم خونه جونگ کوک رفت تو منم پشتش رفتم همون موقع برگشت سمتم اومد منو محکم گرفت میخواستم خودمو از تو دستش بیارم بیرون محکم گرفته بودم کوک:صد دفع گفتم تو مال منی نگفتم من:چرا زدی تو صورتش کوک:چون به کمرت دست زد از اینا جدا دستتو گذاشتی رو بازوش من:جونگ کوک اون فقط دوستمه کوک:دوست چجوری دوستیه که تا میری اونور کمرتو میگیره میکشه سمت خودت اونم برای اینکه منو حرص بده من:اوک برای چی تو رو باید حرص بده کوک:گائول من نمیزارم دیگه نه توبه اون پسر نزدیک شی نه اون من:میگم برای چی زدی تو صورتش کوک:چون حقش بود
من:جونگ کوک
کوک:بله
من:یکی از دوستام بهم زنگ زده گفته برم پیشش
کوک:منم میام پسر یا دختر
من:اومم پسر
کوک:اوکی چیییی😐
من:پسره من اونو به عنوان برادر بزرگتر میدونم بریم تو رو خدا
کوک:خیله خوب اتفاق دیگه ای نمیوفته
من:باشه رفتیم مهمونیش یه مهمونی برگذار کرده بود با جونگ کوک رفتم اونجا دیدمش اینه چی دسته جونگ کوک و ول کردم پریدم بغلش (خاک تو سرت😐😂😂آدم دسته دوست پسرشو ول میکنع😐😂😂اینجا جونگ کوک هنگ میکنه و زبونشو تو لپش فشار میده مشتشم محکم کرده ولی بعد یه نفس عمیق کشید)
من:خوبی میدونی چند ماهه ندیدمت کجایی تو
پسره:تو کجایی
کوک:اهممم
من:آه این دوست پسرمه
پسره:فکر نمیکردم دوست پسر داسته باشی
کوک:میبینی که داره☺(پشت این لیخند مرموزانه اینه😡👿🔪😂😂😂)
پسره:از کی باهمید
کوک:مهمه جوابش☺(مخصوصا این😂)
چرا اینجوریه
من:خیله خوب
پسره:بیاید
خیلی ماهه ندیدمش پس من پیش اون بودم(جونگ کوک اونجا الان داره رو میز نقشه قبل میکشه با ناخوناش جونگ کوک بهت نگاه میکنه تا ببینه چی میگن خیلی به گائول چسبیده بود گائولم دستشو رو بازو پسره گذاشته بود و جونگ کوک اینجا داره از حرص میلرزه میزنه تو صورتش که کاری نکنه گائول یکم از پسره فاصله گرفت که پسره دستشو زد به کمره گائول و کشیدش گائولم هنگ کرده بود صبر جونگ کوک به آخر رسید تو دیگه مردی مرتیکه ☺😂😂😂 جونگ کوک پاشد رفت دم میز اونا دستشو مشت کرد پسره رو برگردوند وبا مشت زد تو دماغش یههه حقش بود)
جونگ کوک یه دفع دامیون رو زد من:جونگ کوک کوک:عوضی چطوری به خودت اجازه دادی به کسی که مال منه دست بزنی هاننن من:جون کوک:هیششش بعد دستمو گرفت کشید بردم از اونجا بیرون نشوندم تو ماشین هیچی نمیگفتم من:جونگ کوک:حرف نزن گائول من:چرا یهو اونجوری کردی هانن کوک:خونه همچیو میگم بهت رسیدیم خونه جونگ کوک رفت تو منم پشتش رفتم همون موقع برگشت سمتم اومد منو محکم گرفت میخواستم خودمو از تو دستش بیارم بیرون محکم گرفته بودم کوک:صد دفع گفتم تو مال منی نگفتم من:چرا زدی تو صورتش کوک:چون به کمرت دست زد از اینا جدا دستتو گذاشتی رو بازوش من:جونگ کوک اون فقط دوستمه کوک:دوست چجوری دوستیه که تا میری اونور کمرتو میگیره میکشه سمت خودت اونم برای اینکه منو حرص بده من:اوک برای چی تو رو باید حرص بده کوک:گائول من نمیزارم دیگه نه توبه اون پسر نزدیک شی نه اون من:میگم برای چی زدی تو صورتش کوک:چون حقش بود
۱۰۳.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.