آقای امام زمان! آقاجان!
آقای امام زمان! آقاجان!
خوش آمدید به این دنیا، این جهان خبرِ خوشی ندارد جز شما، برکت ندارد جز بودنِ شما، این صبوریها نتیجه ندارد جز ظهورِ شما..
آقایِ زیباییها!
دلِ من برایِ صدایِ شما تنگ است، دلِ من میداند صدایتان را نشنیده اما دل است دیگر، مُچاله شده، تنگ شده، دلِ من میمیرد وقتی صدایِ همه را میشنود، جز ندایِ أناامامالقائمِ شما را…
چشمهایِ من برای دیدنِ جمال زیبایتان بیقرار است، چشمِ من میداند که شما را ندیده اما چه کند؟ بیقرار است، تمامِ روزهای هفته را دنبالِ شما میگردد، هفته به پایان میرسد، جمعه میرسد و چشمِ من شما را که نمیبیند، تار میشود…
آقایِ من، جمعهها را رنگ میپاشی؟
آقایِ عصرهایِ جمعه؛ میشود بیایی؟
خانه را، خیابان را، کوچه را آب و جارو زدهم،
نگارِ من، میشود بیایی؟
جانم را نذرِ قدمهایِ شما کردهم،
مولایِ من، میشود بیایی؟
جانِ ناقابلِ من فدایِ تنهاییهایِ شما، دلِ من صبوری میکند، قلبم گواهی میدهد تاریخ به آخرین صحنهٔ نبردِ نهایی نزدیک است، همین روزهاست که شهدِ وصال کامِ تلخِ زمین و زمان را شیرین میکند،
محبوبِ من، شما تنها خبرِ خوش این دنیایید :)!
#امام_زمانم "عج"
خوش آمدید به این دنیا، این جهان خبرِ خوشی ندارد جز شما، برکت ندارد جز بودنِ شما، این صبوریها نتیجه ندارد جز ظهورِ شما..
آقایِ زیباییها!
دلِ من برایِ صدایِ شما تنگ است، دلِ من میداند صدایتان را نشنیده اما دل است دیگر، مُچاله شده، تنگ شده، دلِ من میمیرد وقتی صدایِ همه را میشنود، جز ندایِ أناامامالقائمِ شما را…
چشمهایِ من برای دیدنِ جمال زیبایتان بیقرار است، چشمِ من میداند که شما را ندیده اما چه کند؟ بیقرار است، تمامِ روزهای هفته را دنبالِ شما میگردد، هفته به پایان میرسد، جمعه میرسد و چشمِ من شما را که نمیبیند، تار میشود…
آقایِ من، جمعهها را رنگ میپاشی؟
آقایِ عصرهایِ جمعه؛ میشود بیایی؟
خانه را، خیابان را، کوچه را آب و جارو زدهم،
نگارِ من، میشود بیایی؟
جانم را نذرِ قدمهایِ شما کردهم،
مولایِ من، میشود بیایی؟
جانِ ناقابلِ من فدایِ تنهاییهایِ شما، دلِ من صبوری میکند، قلبم گواهی میدهد تاریخ به آخرین صحنهٔ نبردِ نهایی نزدیک است، همین روزهاست که شهدِ وصال کامِ تلخِ زمین و زمان را شیرین میکند،
محبوبِ من، شما تنها خبرِ خوش این دنیایید :)!
#امام_زمانم "عج"
۲.۹k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱