من از دوست داشتن
من از دوست داشتن
تنها واژه ای برای گفتن بلدم
نه صدایم را آرام و حساس میکنم و نه صدایم را در گلو میاندازم و گوینده میشوم ، برای گفتن
دوست داشتن به ساده گفتن است
من از دلبری کردن
فقط تو را دلبر خواندن بلدم
من از آنچه که مردمان برای هم قصه میگویند
نقاشی قایقی خالی را بلدم
که دنبال مسافری میگردد بر تن اقیانوسی تو
من چند وقتی ایست که کنار ساحل تو ایستاده ام
ترس از دریا
ترس از غرق شدن در تو
و تو چه بی رحمانه آرام ساحلت را نوازش میکنی
تا من حسود ترین مرد دنیا باشم
م.م
تنها واژه ای برای گفتن بلدم
نه صدایم را آرام و حساس میکنم و نه صدایم را در گلو میاندازم و گوینده میشوم ، برای گفتن
دوست داشتن به ساده گفتن است
من از دلبری کردن
فقط تو را دلبر خواندن بلدم
من از آنچه که مردمان برای هم قصه میگویند
نقاشی قایقی خالی را بلدم
که دنبال مسافری میگردد بر تن اقیانوسی تو
من چند وقتی ایست که کنار ساحل تو ایستاده ام
ترس از دریا
ترس از غرق شدن در تو
و تو چه بی رحمانه آرام ساحلت را نوازش میکنی
تا من حسود ترین مرد دنیا باشم
م.م
۳.۰k
۱۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.