عاشقانه
چرا باران نمیبارد سر آمد طاقتم دیگر
چه شد آن آشنا با من؟! سراسر غربتم دیگر
شبی همراه باران رفت و دیگر بر نمی گردد
شدم چون خانه ای متروکه بی او خلوتم دیگر
دلم را مفتخر تر کرد با یک زخم سنگین تر
زبانی هم گشود اما به فحش و لعنتم دیگر
اگر یادم کند یا نه ندارد فرق چندانی
گلی سرخم، به پایانش رسیده مهلتم دیگر
منم با درد تنهایی " که آن هم عالمی دارد
چه خوش گل کرده با دیوار و درها صحبتم دیگر
جهان فانی و جان فانی و عشقم تا ابد باقی
به آخر می رسد هر چند فردا فرصتم دیگر
اگرچه مردنم حتمیست همچون غنچه ای تشنه
چرا باران نمیبارد؟! سر آمد طاقتم دیگر
چه شد آن آشنا با من؟! سراسر غربتم دیگر
شبی همراه باران رفت و دیگر بر نمی گردد
شدم چون خانه ای متروکه بی او خلوتم دیگر
دلم را مفتخر تر کرد با یک زخم سنگین تر
زبانی هم گشود اما به فحش و لعنتم دیگر
اگر یادم کند یا نه ندارد فرق چندانی
گلی سرخم، به پایانش رسیده مهلتم دیگر
منم با درد تنهایی " که آن هم عالمی دارد
چه خوش گل کرده با دیوار و درها صحبتم دیگر
جهان فانی و جان فانی و عشقم تا ابد باقی
به آخر می رسد هر چند فردا فرصتم دیگر
اگرچه مردنم حتمیست همچون غنچه ای تشنه
چرا باران نمیبارد؟! سر آمد طاقتم دیگر
۶.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.