شعر از آرزو حاجی خانی،، از مجموعه ی بی بازگرد
غمزه ی حال مرا بیش تر از پیش نکن
این جگر پاره ی جان را به دلم ریش نکن
بوسه ها داغ تر از شهد خدایی شده اند
حال شیرین لبت را به لبم نیش نکن
پیش چشمان تو آنقدر که آرام شدم
این همه دلهره ها را به دلم بیش نکن
این قَدَر سنگ همه کس به دل و سینه نزن
این قَدَر قوم من و طائفه و خویش نکن
آنکه از پیش، خودش شاه و پری زادت بود
مات یک لحظه نگاه تو شده، کیش نکن
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد
این جگر پاره ی جان را به دلم ریش نکن
بوسه ها داغ تر از شهد خدایی شده اند
حال شیرین لبت را به لبم نیش نکن
پیش چشمان تو آنقدر که آرام شدم
این همه دلهره ها را به دلم بیش نکن
این قَدَر سنگ همه کس به دل و سینه نزن
این قَدَر قوم من و طائفه و خویش نکن
آنکه از پیش، خودش شاه و پری زادت بود
مات یک لحظه نگاه تو شده، کیش نکن
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد
۱.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.