عشق بی انتها پارت ۲۶
#بوساگ
از بغل کوک بیرون اومدم اشکامو پاک کردم کوک:من فردا میرم از پی دی نیم مرخص میگیرم تا بتونیم باهم بریم ایتالیا من:خوب قبول میکنن یعنی کوک:هوم اگه بگم یکی از آشناهام فوت کرده شاید بزارن من:آره اینم میشه کوک:خوب حالت بهتره الان من:آره حالم خوبه کوک:میخوای برات آهنگ بخونم شاید حالت بهتر شد سرمو به نشونه آره تکون دادم گفتم:اوهوم کوک:باشه دستمو گرفت نشوندم رو مبل خودش اومد کنارم بعد دستشو زد به پاش یعنی سرمو بزارم رو پاش منم سرمو گذاشتم رو پاش بعد شروع کرد به خوندن برام آهنگ میخوندو موهامو نوازش میکرد منم چشمام کم کم داشت گرم میشد کوکم همینجوری میخوند و منم با صداش آروم میشدم و میخندیدم که خوابم برد
#کوک
بعد از خوندن آهنگ صداش کردم اما جواب نداد دیدم خوابیده خیلی کیوت شده بود منم سرشو برداشتم بدون اینکه بیدار شه سرشو گذاشتم رو مبل و بعد بلندش کردم بردمش تو اتاق خوابوندمش رو تخت خودمم کنارش خوابیدم لباسمو در آوردم و کنارش خوابیدم کشوندمش سمت خودم به خودم چسبوندمش همینجوری نگاش میکردم که خوابم برد
از بغل کوک بیرون اومدم اشکامو پاک کردم کوک:من فردا میرم از پی دی نیم مرخص میگیرم تا بتونیم باهم بریم ایتالیا من:خوب قبول میکنن یعنی کوک:هوم اگه بگم یکی از آشناهام فوت کرده شاید بزارن من:آره اینم میشه کوک:خوب حالت بهتره الان من:آره حالم خوبه کوک:میخوای برات آهنگ بخونم شاید حالت بهتر شد سرمو به نشونه آره تکون دادم گفتم:اوهوم کوک:باشه دستمو گرفت نشوندم رو مبل خودش اومد کنارم بعد دستشو زد به پاش یعنی سرمو بزارم رو پاش منم سرمو گذاشتم رو پاش بعد شروع کرد به خوندن برام آهنگ میخوندو موهامو نوازش میکرد منم چشمام کم کم داشت گرم میشد کوکم همینجوری میخوند و منم با صداش آروم میشدم و میخندیدم که خوابم برد
#کوک
بعد از خوندن آهنگ صداش کردم اما جواب نداد دیدم خوابیده خیلی کیوت شده بود منم سرشو برداشتم بدون اینکه بیدار شه سرشو گذاشتم رو مبل و بعد بلندش کردم بردمش تو اتاق خوابوندمش رو تخت خودمم کنارش خوابیدم لباسمو در آوردم و کنارش خوابیدم کشوندمش سمت خودم به خودم چسبوندمش همینجوری نگاش میکردم که خوابم برد
۱۹.۳k
۲۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.