ای فدایت همه ی دولت و داراییِ من
ای فدایت همه ی دولت و داراییِ من
عاشقِ روی تو شد این دلِ دریاییِ من
نرود مهر و وفای تو زیادم هرگز
مست گردیده ز تو خاطرِ رویاییِ من
از غمِ هجرِ تو تا عرش رسد فریادم
کرده کَر گوشِ فلک نغمه و نجواییِ من
بی تو یک لحظه صفا در دل بیمارم نیست
عشق زیبای تو شد همدمِ تنهاییِ من
به خمِ زلفِ تو ای دوست پناهنده شدم
ساکنِ کوی تو شده این دلِ شیداییِ من
همچو پروانه به دورِ سرِ تو می چرخم
شٌهره ی شهر شده صحبتِ رسواییِ من
مَحرمِ رازِ دلم بادِ صبا باشد و بس
او شده شام و سحر مونسِ تنهاییِ من ...
عاشقِ روی تو شد این دلِ دریاییِ من
نرود مهر و وفای تو زیادم هرگز
مست گردیده ز تو خاطرِ رویاییِ من
از غمِ هجرِ تو تا عرش رسد فریادم
کرده کَر گوشِ فلک نغمه و نجواییِ من
بی تو یک لحظه صفا در دل بیمارم نیست
عشق زیبای تو شد همدمِ تنهاییِ من
به خمِ زلفِ تو ای دوست پناهنده شدم
ساکنِ کوی تو شده این دلِ شیداییِ من
همچو پروانه به دورِ سرِ تو می چرخم
شٌهره ی شهر شده صحبتِ رسواییِ من
مَحرمِ رازِ دلم بادِ صبا باشد و بس
او شده شام و سحر مونسِ تنهاییِ من ...
۶۹۸
۰۴ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.