یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
٪من اومدم
+خوش اومدی حالا بده
٪خواهرم صبر کن....بیا
ویو ات:رفتم تو دستشویی و اومدم بیرون نگاه نکردم چون میخواستم با جیمین باهم نگاه کنیم و نتیجشو ببینیم رفتم بیرون تو اتاق**
+جیمین بیا
×اومدم....خب چیشد
+تا سه میشمرم بعد نگاه میکنیم ....۱...۲....۳
ویو جیمین:ات تا سه شمرد چشمامونو باز کردیم که دیدم مثبت بود.....اولش توی شک بودم نمیتونستم تکون بخورم یعنی دوباره دارم بابا میشم؟
+هی مثبته....جیمین.....جیمین.....هی با توام.....جیمین(داد)
×ها....یعنی من دوباره...
+داری بابا میشی عررررر
×آها(با قیافه ی ناراحت)
+هی چی شد....جیمین
ویو جیمین:رفتم تو حیاط نمیدونستم آمادگیشو دادم که دوباره بچه دار بشم یا نه واسه همینم ناراحت بودم میترسیدم که دشمنام منو با بچه هام تهدید کنم خیلی ترس داشتم واسه همینم یهدفعه با قیافه ی ناراحت رفتم و روی تاب حیاط نشستمو فکر میکردم فکر کنم ات از این رفتارم ناراحت شده
ویو ات:وقتی اینطوری رفت نمیدونستم باید چیکار کنم ولی تصمیم گرفتم برم پیشش و باهاش صحبت کنم داشتم میرفتم توی حیاط که لوسی مانعم شد
٪چیشد دارم خاله میشم؟(ذوق)
+آره فقط یه لحظه صبر کن(رفت)
٪این چرا همچین کرد؟
+حالت خوبه؟چرا اینطوری شدی؟
×ات من میترسم
+(بغلش کرد)آخه چرا واسه ی سوهو که نترسیدی الان بخاطر این بچه ناراحت شدی و میترسی؟
×نمیدونم میترسم تهدیدم کنن و بلایی سر بچه ها بیارن اگه اتفاقی بیوفته چی؟
+آخه چی میخواد بشه؟
٪من اومدم
+خوش اومدی حالا بده
٪خواهرم صبر کن....بیا
ویو ات:رفتم تو دستشویی و اومدم بیرون نگاه نکردم چون میخواستم با جیمین باهم نگاه کنیم و نتیجشو ببینیم رفتم بیرون تو اتاق**
+جیمین بیا
×اومدم....خب چیشد
+تا سه میشمرم بعد نگاه میکنیم ....۱...۲....۳
ویو جیمین:ات تا سه شمرد چشمامونو باز کردیم که دیدم مثبت بود.....اولش توی شک بودم نمیتونستم تکون بخورم یعنی دوباره دارم بابا میشم؟
+هی مثبته....جیمین.....جیمین.....هی با توام.....جیمین(داد)
×ها....یعنی من دوباره...
+داری بابا میشی عررررر
×آها(با قیافه ی ناراحت)
+هی چی شد....جیمین
ویو جیمین:رفتم تو حیاط نمیدونستم آمادگیشو دادم که دوباره بچه دار بشم یا نه واسه همینم ناراحت بودم میترسیدم که دشمنام منو با بچه هام تهدید کنم خیلی ترس داشتم واسه همینم یهدفعه با قیافه ی ناراحت رفتم و روی تاب حیاط نشستمو فکر میکردم فکر کنم ات از این رفتارم ناراحت شده
ویو ات:وقتی اینطوری رفت نمیدونستم باید چیکار کنم ولی تصمیم گرفتم برم پیشش و باهاش صحبت کنم داشتم میرفتم توی حیاط که لوسی مانعم شد
٪چیشد دارم خاله میشم؟(ذوق)
+آره فقط یه لحظه صبر کن(رفت)
٪این چرا همچین کرد؟
+حالت خوبه؟چرا اینطوری شدی؟
×ات من میترسم
+(بغلش کرد)آخه چرا واسه ی سوهو که نترسیدی الان بخاطر این بچه ناراحت شدی و میترسی؟
×نمیدونم میترسم تهدیدم کنن و بلایی سر بچه ها بیارن اگه اتفاقی بیوفته چی؟
+آخه چی میخواد بشه؟
۴.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.