دنبال سکه می گردم
دنبال سکه می گردم
می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم
به روزهای خوب
به دل های بزرگ
به پدر پیرم
به جوانی مادرم
به کودکی که کوچه ها را خاطره کرد
می خواهم زنگ بزنم
به دوچرخه ی خسته ام
به مسیر مدرسه ام
که خنده های مرا فراموش کرده
به نیمکت های پر از یادگاری مهر
به سفره ی وصله خورده ی خالی از نان
به زمستانی که با زمین قهر نبود
به چراغ نفتی رنگ و رو رفته ای
که همه ی ما را
با عشق دور هم جمع می کرد
می دانم آن خاطره ها از آن محل
کوچ کرده اند
می دانم هیچ سکه ای
در هیچ گوشی تلفنی
دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد کرد...
می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم
به روزهای خوب
به دل های بزرگ
به پدر پیرم
به جوانی مادرم
به کودکی که کوچه ها را خاطره کرد
می خواهم زنگ بزنم
به دوچرخه ی خسته ام
به مسیر مدرسه ام
که خنده های مرا فراموش کرده
به نیمکت های پر از یادگاری مهر
به سفره ی وصله خورده ی خالی از نان
به زمستانی که با زمین قهر نبود
به چراغ نفتی رنگ و رو رفته ای
که همه ی ما را
با عشق دور هم جمع می کرد
می دانم آن خاطره ها از آن محل
کوچ کرده اند
می دانم هیچ سکه ای
در هیچ گوشی تلفنی
دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد کرد...
۵.۹k
۱۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.