سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
وقتی دوستشون داری ولی اونا بهت اهمیت نمیدن
..
یونجون: خب چیکار کنم وقتی دید ات داره گریه میکنه رفت بغلش کردو گف: منم دوست دارم داشتی چشم تو چشم نگاش میکردی که دوستت زنگ زد وقتی داشتی حرف میزدی یهو یونجون ب رونای سفیدت نگا کرد و این تح. ریکش میکرد تلفنو ک قطع کردی یهو لباش و کوبوند رو لبات و..
سوبین: عه جدی دوسم داری وایی باورم نمیشه (برای مسخره کردن) ات رفت تو اتاق درو بست بعد چن مین سوبین رفت تو اتاق و هنثز داشت گریه میکرد رفت رو تخت بغلش خوابید سوبین گف: قبول میکنم تو دیگ ماله منی و یه کیس رومانتیک و شروع کردن
بومگیو: چه جالب الان کار دارم نمیتونم صب کنم باهات برو ات که بفض کرده بود خواست بره یهو بومگیو دست ات و گرف و گف: این یه شوخی بود کجا میری تو زن رویاهامی نمیتونم بزارم ناراحت شی و بومگیو یه بوسه کوچیک رو پیشونی ات گذاشت دوست دارم:)
تهیون: تهیون جان زود تر از ات عاشق ات شده بود و به همین دلیل خواست ات و اذیت کنه: باشه (سرد) ات: باشه؟ ینی چی اصن نمیخوام (بغض) تهیون: غلط کردم بیا بغلم من زودتر از خودت عاشقت بودم عزیزمم✨
کای: ات رفته بود اسمشو تو شناسنامه عوض کرده بود و کای خوشش نمیومد: ببخشید ولی من عاشق یکی دیگ هستم ات: کیی؟(بغض)
عاشق خانم ات هستم ات: چییی هوراااا
کای: چی چیو هورا من عاشق تو نیستم من عاشق اتمممم ات رفت سریع اسمشو دوباره تغییر داد و برگشت پیش کای و گفت: کاییی من دوباره ات شدم کای: جدیییی بیا بغلمم خوشگلمممم🍓🌟
..
پایان
قرار نبود انقد زیاد شه😃💔
وقتی دوستشون داری ولی اونا بهت اهمیت نمیدن
..
یونجون: خب چیکار کنم وقتی دید ات داره گریه میکنه رفت بغلش کردو گف: منم دوست دارم داشتی چشم تو چشم نگاش میکردی که دوستت زنگ زد وقتی داشتی حرف میزدی یهو یونجون ب رونای سفیدت نگا کرد و این تح. ریکش میکرد تلفنو ک قطع کردی یهو لباش و کوبوند رو لبات و..
سوبین: عه جدی دوسم داری وایی باورم نمیشه (برای مسخره کردن) ات رفت تو اتاق درو بست بعد چن مین سوبین رفت تو اتاق و هنثز داشت گریه میکرد رفت رو تخت بغلش خوابید سوبین گف: قبول میکنم تو دیگ ماله منی و یه کیس رومانتیک و شروع کردن
بومگیو: چه جالب الان کار دارم نمیتونم صب کنم باهات برو ات که بفض کرده بود خواست بره یهو بومگیو دست ات و گرف و گف: این یه شوخی بود کجا میری تو زن رویاهامی نمیتونم بزارم ناراحت شی و بومگیو یه بوسه کوچیک رو پیشونی ات گذاشت دوست دارم:)
تهیون: تهیون جان زود تر از ات عاشق ات شده بود و به همین دلیل خواست ات و اذیت کنه: باشه (سرد) ات: باشه؟ ینی چی اصن نمیخوام (بغض) تهیون: غلط کردم بیا بغلم من زودتر از خودت عاشقت بودم عزیزمم✨
کای: ات رفته بود اسمشو تو شناسنامه عوض کرده بود و کای خوشش نمیومد: ببخشید ولی من عاشق یکی دیگ هستم ات: کیی؟(بغض)
عاشق خانم ات هستم ات: چییی هوراااا
کای: چی چیو هورا من عاشق تو نیستم من عاشق اتمممم ات رفت سریع اسمشو دوباره تغییر داد و برگشت پیش کای و گفت: کاییی من دوباره ات شدم کای: جدیییی بیا بغلمم خوشگلمممم🍓🌟
..
پایان
قرار نبود انقد زیاد شه😃💔
۲.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.