پیوست یکم «تاریخ کوتاه ایران و جهان-893»
پیوست یکم «تاریخ کوتاه ایران و جهان-893»
_____________________________________
چرائی (دلیل) پدید آمدن درگیری «ابراهیم» با «سومریان (1) ایرانیتبار مزدا یسنائی» ، آن بود که «ابراهیم» ، خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دینهای ابراهیمی {یهودیت ، مسیحیت ساختگی (جعلی) ، و اسلام} می بینند . پیروان دینهای ابراهیمی ، خدا را همچون یک «بردهدار بزرگ» میپندارند که گاهی خشم می گیرد ، و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد ، و هنگامی دیگر می بخشد ؛ و همانجور که «بردهها» میتوانند از بردهدار (ارباب) خود ، چیزی را بخواهند ؛ پیروان هریک از دینهای ابراهیمی نیز میتوانند چیزی را از این «خدای» خود بخواهند.
ولی «مزدا» (خدا) ، از دید «ایرانیتبارهای مزدا یسنائی {زرتشتی}» ، این است:
«سازوکار بازخودترازساز سرشت»
(مکانیزم دوباره خودمتعادلساز طبیعت)
از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای «گاهبازهای (مدتزمانی) کوتاه» ، برهم میخورد ؛ این سازوکار (مکانیزم) «بازخودترازساز» (دوبارهخودمتعادلساز) سرشت (طبیعت) ، خودبخود بکار می افتد ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، که «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) است ؛ همانی است که هم «سرشت» ، و هم «روند فرگشتی (تکاملی) سرشت» را پدید آورده است.
از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، «بایدی کار» (وظیفهء) انسان ، آنستکه خود را با این «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) ، هماهنگ سازد ، و پایابراین (بنابراین) در راه «داد» (عدل) ، و «ترازش» (تعادل) گام بردارد ؛ ولی پیشنیاز (لازمهء) این کار ، شناخت «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) است.
امروزه مزدا یسنائیان {زرتشتیان} ، بر این باورند که برای بدست آوردن شناخت دربارهء «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) ؛ باید در زمینهء «دانشهای همایهای» (علوم اجتماعی) ، همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) ، "راهبردشناسی" (علوم سیاسی) ، «تاریخ خردشناسی» (تاریخ فلسفه) ؛ و نیز «دانشهای سرشتی» (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... پژوهش کرد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان {زرتشتیان} امروزی ، گرایش فراوانی به «دانشگرائی» دارند ؛ و بر این باورند که همهء رهگزینیهای (تصمیمگیریهای) کسین (شخصی) و گروهی ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند.
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} بشنوید که بگوید : «خدایا به من کمک کن» ، یا «خدایا به من تندرستی (سلامتی) بده» ؛ چون از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، «مزدا» (خدا) به کسی کمک نمی کند ، بلکه این هومنها (انسانها) هستند که باید با هماهنگ کردن خود با «مزدا» {خدا} ، که همان «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) است ؛ هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری برسانند . رونهیدنی (قابل توجه) است که از آغاز سدهء بیستم زادروزی (میلادی) ، دین «مزدا یسنا» {دین زرتشت} ، پایهء «انسانگرائی» (اومانیسم) (2) گردیده است.
امروزه می توان ، «مزدا پرستان» راستین (واقعی) ، یا همان هومنهای (انسانهای) براستی (واقعا) «دادگر» (عادل) و «ترازشگرا» (تعادل گرا) را یافت ، که در راستای برپا کردن «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) در میان مردم خود و یا در میان مردم جهان ، می کوشند.
«اهریمن» ، فز (جمع) همهء هومنهای (آدمهای) ستمگر و نادادگر ، در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است ؛ و هر هومن (انسان) ستمگر ، بخشی از اهریمن است . افزون براین ، باید گفت که در سرشت (طبیعت) ، «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) را نمی توان یافت ؛ و هرچه «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) است ، بدست هومنهای (انسانهای) ستمگر و نادادگر و ناترازشگرا (ناتعادلگرا) ساخته شده است.
(1)برای آشنائی با سومریان ، زیرنویس پنجم فرستهء (پست) زیر را بخوانید
https://m.wisgoon.com/pin/29326058
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Humanism
_____________________________________
چرائی (دلیل) پدید آمدن درگیری «ابراهیم» با «سومریان (1) ایرانیتبار مزدا یسنائی» ، آن بود که «ابراهیم» ، خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دینهای ابراهیمی {یهودیت ، مسیحیت ساختگی (جعلی) ، و اسلام} می بینند . پیروان دینهای ابراهیمی ، خدا را همچون یک «بردهدار بزرگ» میپندارند که گاهی خشم می گیرد ، و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد ، و هنگامی دیگر می بخشد ؛ و همانجور که «بردهها» میتوانند از بردهدار (ارباب) خود ، چیزی را بخواهند ؛ پیروان هریک از دینهای ابراهیمی نیز میتوانند چیزی را از این «خدای» خود بخواهند.
ولی «مزدا» (خدا) ، از دید «ایرانیتبارهای مزدا یسنائی {زرتشتی}» ، این است:
«سازوکار بازخودترازساز سرشت»
(مکانیزم دوباره خودمتعادلساز طبیعت)
از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای «گاهبازهای (مدتزمانی) کوتاه» ، برهم میخورد ؛ این سازوکار (مکانیزم) «بازخودترازساز» (دوبارهخودمتعادلساز) سرشت (طبیعت) ، خودبخود بکار می افتد ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، که «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) است ؛ همانی است که هم «سرشت» ، و هم «روند فرگشتی (تکاملی) سرشت» را پدید آورده است.
از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، «بایدی کار» (وظیفهء) انسان ، آنستکه خود را با این «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) ، هماهنگ سازد ، و پایابراین (بنابراین) در راه «داد» (عدل) ، و «ترازش» (تعادل) گام بردارد ؛ ولی پیشنیاز (لازمهء) این کار ، شناخت «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) است.
امروزه مزدا یسنائیان {زرتشتیان} ، بر این باورند که برای بدست آوردن شناخت دربارهء «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) ؛ باید در زمینهء «دانشهای همایهای» (علوم اجتماعی) ، همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) ، "راهبردشناسی" (علوم سیاسی) ، «تاریخ خردشناسی» (تاریخ فلسفه) ؛ و نیز «دانشهای سرشتی» (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... پژوهش کرد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان {زرتشتیان} امروزی ، گرایش فراوانی به «دانشگرائی» دارند ؛ و بر این باورند که همهء رهگزینیهای (تصمیمگیریهای) کسین (شخصی) و گروهی ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند.
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} بشنوید که بگوید : «خدایا به من کمک کن» ، یا «خدایا به من تندرستی (سلامتی) بده» ؛ چون از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، «مزدا» (خدا) به کسی کمک نمی کند ، بلکه این هومنها (انسانها) هستند که باید با هماهنگ کردن خود با «مزدا» {خدا} ، که همان «فرچم سرشت» (قانون اساسی طبیعت) است ؛ هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری برسانند . رونهیدنی (قابل توجه) است که از آغاز سدهء بیستم زادروزی (میلادی) ، دین «مزدا یسنا» {دین زرتشت} ، پایهء «انسانگرائی» (اومانیسم) (2) گردیده است.
امروزه می توان ، «مزدا پرستان» راستین (واقعی) ، یا همان هومنهای (انسانهای) براستی (واقعا) «دادگر» (عادل) و «ترازشگرا» (تعادل گرا) را یافت ، که در راستای برپا کردن «داد» (عدل) و «ترازش» (تعادل) در میان مردم خود و یا در میان مردم جهان ، می کوشند.
«اهریمن» ، فز (جمع) همهء هومنهای (آدمهای) ستمگر و نادادگر ، در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است ؛ و هر هومن (انسان) ستمگر ، بخشی از اهریمن است . افزون براین ، باید گفت که در سرشت (طبیعت) ، «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) را نمی توان یافت ؛ و هرچه «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) است ، بدست هومنهای (انسانهای) ستمگر و نادادگر و ناترازشگرا (ناتعادلگرا) ساخته شده است.
(1)برای آشنائی با سومریان ، زیرنویس پنجم فرستهء (پست) زیر را بخوانید
https://m.wisgoon.com/pin/29326058
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Humanism
۳.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.