مادربزرگ همیشه می گفت :
مادربزرگ همیشه میگفت :
دردِ تن یک جا نمیماند، کلیه میزند به کمر، کمر میزند به پا، پا میزند به قلب، میگفت درد هی توی تنت تقسیم میشود ...! اما درد روح، قُلمبه میشود یک جا امانت را میبُرَد !
هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟ فقط میشود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و ناله کنی که تیر میکشد ...
درد روح را نمیشود نشان کسی داد ...! به موهات رنگ شراب میزدم
به چشات سرمه ناب میزدم
گیساتو رها شده رو شونه هات
مثل آبشار طلا میکشیدم
کاشکی میشد یه روزی
عکس تو رو میکشیدم...
.
.
.
.
دردِ تن یک جا نمیماند، کلیه میزند به کمر، کمر میزند به پا، پا میزند به قلب، میگفت درد هی توی تنت تقسیم میشود ...! اما درد روح، قُلمبه میشود یک جا امانت را میبُرَد !
هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟ فقط میشود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و ناله کنی که تیر میکشد ...
درد روح را نمیشود نشان کسی داد ...! به موهات رنگ شراب میزدم
به چشات سرمه ناب میزدم
گیساتو رها شده رو شونه هات
مثل آبشار طلا میکشیدم
کاشکی میشد یه روزی
عکس تو رو میکشیدم...
.
.
.
.
۲.۰k
۱۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.