رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۱۱۳
لوفا و لومی نزدیک هم شدن ولی من رفتم لوفا رو برداشتم و بردمش عقب ولی گریه کرد جلو بردمش میخندید عقب بردمش گریه میکرد جلو خنده عقب گریه من:تهیونگ بچت با بچم چیکار کرده تهیونگ:بزارید صحنه ایجاد شه ازیتشون نکنید گذاشتمش لوفا رو جلو لومی لومی لوفا رو بغل کرد من:ععععععع😲😲😲 گائول:وات د فاخخخخخ😶 لیا:گائول دخترت جذب پسر ما شده انگار فیلم سینمایی بود نشسته بودیم نگاه میکردیم من:ولی هنوز بچن تهیونگ:ولی باهم خوبن تو خودت چجوری عاشق گائول شدی من چجوری عاشق لیا شدم من:اون موقع که من عاشق گائول شدم چشم ازش برنمیداشتم گائول:😍💋 من:💋 بعد رفتم سمت گائول گرفتمش تو بغلم یه دستمو دور کمرش حلقه کردم اصلا هواسمون به بچه ها مون نبود یه نگاه به جین کردیم به بچه ها نگاه میکرد و دهنش وا موند جین:ام ام ام ای ای اینارو من:چیه یه نگاه بهشون کردیم گائول من خواب میبینم میشه یه بوسم کنی بدونم خوابم یا بیدار گرفت لبامو بوسید من:خواب نبودم آه یاد اون موقع ها افتادم گائول:منم بعد منم گرفتم میخواستم لباشو بوس کنم که تهیونگ مانع شد تهیونگ:هی بچه اینا دو نفر دارن همو میبوسن بچه ها ما و شما دوتا ببینید همینجوری دارن لبا همو مک میزنن(بچه ها رو میگه استغفرالله😐😂🤣) من:بزنم تو سرت چرا مانع بوسیدن من میشی هانن ما الان کار داریم گائول:😂 من:اون بوسی که نزدمو الان جبران میکنم بعد گائولو چرخوندم و انداختمش تو بغلم و خمش کردم و یکی از یکی از دستامم دورش حلقه کردم (اصلا به بچه هامون فکر نمیکنیم اونا رو زمین کنار هم خوابیدن😶😂🤣یا جد سادات ساقی ساقی) و همونجوری خوابوندمش رو زمین تهیونگ:خوب ما بریم لیا:تهیونگ بچه ها تهیونگ:اونا کنار هم خوابن لیا:خوب بدنشون درد میگیره رو زمین
بعد اینه خوابوندمش رو زمین لبامو چسبوندم رو لباش و لباشو مک زدم و خوردم و بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم من:خیلی دوست دارم گائولم گائول:منم خیلی دوست دارم عشق من من:زندگیمی گائول:جونگ کوک لوفا یه نگاه کردم دیدم رو مبل کنار لومی خوابیده من:بچمونم عاشق شد چچچچچ☺ بعد من بلند شدم و گائولم بلند کردم با سرعت و بعد دستمو گذاشتم رو کمرشو به خودم چسبوندمش که دماغش به دماغم برخورد گائول:جونگ کوک به نظرم بریم بخوابیم من:بچه گائول:بچه اگهالان برش داری ممکنه بیدار شه من:یعنی میگی همینجا بخوابه گائول:آره نمیخوام پاشه من:عزیزم دلم باشه ولی اگه دلت تنگشد بگو برم بیارمش گائول:باشه عشقم من:قربونت بشم من همه کسم گائول:من فکر میکردم تو لوفا رو بیشتر از من دوست داری یه بار گفتی اگه بچه دارشیمو دختر شد من بیشتر از تو دوستش داشته باشم من:من الان هردوتونو به یه اندازه دوست دارم به اندازه ای که تو رو دوست دارم اونم دوست دارم خودت میدونی
بعد اینه خوابوندمش رو زمین لبامو چسبوندم رو لباش و لباشو مک زدم و خوردم و بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم من:خیلی دوست دارم گائولم گائول:منم خیلی دوست دارم عشق من من:زندگیمی گائول:جونگ کوک لوفا یه نگاه کردم دیدم رو مبل کنار لومی خوابیده من:بچمونم عاشق شد چچچچچ☺ بعد من بلند شدم و گائولم بلند کردم با سرعت و بعد دستمو گذاشتم رو کمرشو به خودم چسبوندمش که دماغش به دماغم برخورد گائول:جونگ کوک به نظرم بریم بخوابیم من:بچه گائول:بچه اگهالان برش داری ممکنه بیدار شه من:یعنی میگی همینجا بخوابه گائول:آره نمیخوام پاشه من:عزیزم دلم باشه ولی اگه دلت تنگشد بگو برم بیارمش گائول:باشه عشقم من:قربونت بشم من همه کسم گائول:من فکر میکردم تو لوفا رو بیشتر از من دوست داری یه بار گفتی اگه بچه دارشیمو دختر شد من بیشتر از تو دوستش داشته باشم من:من الان هردوتونو به یه اندازه دوست دارم به اندازه ای که تو رو دوست دارم اونم دوست دارم خودت میدونی
۱۲.۹k
۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.