حوس عشق پارت ۲
دستمو گذاشتم رو شونه جسی من:میدونستی قلدوری به ترسویه تو ندیدم برید کنار بزارید باد بیاد بابا هوا خفس بعد رفتم بیرون نویا:هی دختره من:من اسم دارم میرا عوضی نویا:هرکوفتی بعد اعصابم خورد شد رفتم پیش نویا من:جانم جانم😐 نویا:واقعا فکر میکنی خفنی من:توهم واقعا فکر میکنی قلدوری آره به خدا با این کاراتون قلدورارو سرافکنده کردید کوک:بچه ها بسه دعوا نکنید جسی:تو چی میگی برا خودت من:آی درست صحبت کن کوک:من به زبون دیگه ای حرف زدم ژاپنی گفتم خوبه اینه ادم گفتم من:اینا رو ولشون کن خیلی خودبگیرن جسی:خود بگیر تویو هفت جد و آبادت من:یه لحظه کوک:میرا من:نه نه من باید به حساب این برسم خیلی رو اعصابم داره راه میره بعد رفتم سمت جسی حولش دادم من:کیه که زرت زرت ادای قلدورارو در میاره هان کیه که هر روز تا میاد مدرسه زرت قلدوره ولی وقتی میره خونه هیچی نیست ببین فکر نکن قلدوری یه قلدور واقعی هیچ وقت از حرف زدن کم نمیاره مثل من قلدور باید زبون داشته باشه اندازه مار که کم نیاره توچی یه دختر لوس نونور که میخواد قلدور بازی دراره هان چیه زبونت گرفت خفه شدی دفع دیگم دور و بر من بپلکی خونت پا خودته فهمیدی بعد رفتم نشستم من:حالا اینه بچه آدم بدو برو بیرون شماهام همینطور کوک:عالیی بود دختر به خفنی تو ندیدم من:هه خجالت کشیدم باز کوک:ببینم تو از من خجالت میکشه من:اوم یجورایی کوک:چرا من:خوب من کلا اینجوریم کوک:آهان نظرت چیه دوست شیم
باورم نمیشه یعنی من قراره با جونگ کوک دوست شم من:باشه دوست شیم بعد به هم دست دادیم نشستیم همونجوری تو کلاس بودیم که زنگ خورد و همه اومدن تو یهو یکی از بچه ها گفت که اسمش کای بود کای:بچه امشب همگی مهمونی بالماسک خونه منید من:به چه مناسبت کای:میرا جان مگه حتما باید مناسبتی باشه میخوام دعوت کنم و اون بغل دستیتم بیاد من:خیله خوب کوک:خیله خوب بعد کلا کلاس تموم شد و رفتم خونه در کمدمو باز کردم کلی لباس قشنگ قشنگ داشتم بعد چشمم خورد به لباس مشکی تا رون پا که آستیناش حلقه ای بود با پوتین تا بالای زانو بعد نشستم جلو آیینه و آرایش کردم یکم کرم زدم با رژلب قرمز ماسکمم بود که باید میزدم بعد آماده شدم ما پولدار بودیم بابام صاحب یه شرکت بزرگ بود و من ماشینه مخصوص داشتم من:مامان بابا من دارم میرم مامان:کجا من:مهمونی خونه دوستم بابا:راننده جلو دره ها من:باشه بعد رفتم نشستم تو ماشین و رفتم ماسکمم زدم رفتم در زدم و کای اومد در و باز کرد من:سلام کای:میرا بیا تو بعد رفتم تو گود بای پارتی بود اصلا بعد رفتم یه جا نشستم کای:آی میرا نمیخوای برقصی من:تو اصلا بگو آهنگ بزارن نیام اومدم بعد رفتم وسط(میرا وارد میشود😐😂😂🤣🤣🤣🤣😂) رفتم تو فاز رقص بعد آهنگ تموم شد اصلا انگار ترکیده بودم
باورم نمیشه یعنی من قراره با جونگ کوک دوست شم من:باشه دوست شیم بعد به هم دست دادیم نشستیم همونجوری تو کلاس بودیم که زنگ خورد و همه اومدن تو یهو یکی از بچه ها گفت که اسمش کای بود کای:بچه امشب همگی مهمونی بالماسک خونه منید من:به چه مناسبت کای:میرا جان مگه حتما باید مناسبتی باشه میخوام دعوت کنم و اون بغل دستیتم بیاد من:خیله خوب کوک:خیله خوب بعد کلا کلاس تموم شد و رفتم خونه در کمدمو باز کردم کلی لباس قشنگ قشنگ داشتم بعد چشمم خورد به لباس مشکی تا رون پا که آستیناش حلقه ای بود با پوتین تا بالای زانو بعد نشستم جلو آیینه و آرایش کردم یکم کرم زدم با رژلب قرمز ماسکمم بود که باید میزدم بعد آماده شدم ما پولدار بودیم بابام صاحب یه شرکت بزرگ بود و من ماشینه مخصوص داشتم من:مامان بابا من دارم میرم مامان:کجا من:مهمونی خونه دوستم بابا:راننده جلو دره ها من:باشه بعد رفتم نشستم تو ماشین و رفتم ماسکمم زدم رفتم در زدم و کای اومد در و باز کرد من:سلام کای:میرا بیا تو بعد رفتم تو گود بای پارتی بود اصلا بعد رفتم یه جا نشستم کای:آی میرا نمیخوای برقصی من:تو اصلا بگو آهنگ بزارن نیام اومدم بعد رفتم وسط(میرا وارد میشود😐😂😂🤣🤣🤣🤣😂) رفتم تو فاز رقص بعد آهنگ تموم شد اصلا انگار ترکیده بودم
۳۲.۱k
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.