طعم عشق و نفرت p⁷
خدا بستنی نعنایی رو لعنت کنه همش به خاطر اون مجبورم پارت بزار اه
توی این پارت قضیه ی دیروز تموم شده و همه رفتن خونه (به دلیل گشادی ) و فردا یعنی امروز قراره مبارزه ی خشمگینی رو داشته باشن ( پایان این سناریو غمگینه )
***************************************
ویو کی کی ساعت ۶ صبح
ااااااااااااااام ( خمیازه ) خدایا بازم این مدرسه ی کوفتییییی اههههههههههه
کی کی صورتش رو شست و اومد صبحانش رو خورد و برای مدرسه اماده شد
* بعد از مدرسه *
خوب الا ساعت ۲ هست وایییییی ساعت ۵ قراره بریم دعوا ( اینجا در فصل پاییز هستیم و هوا زود تاریک میشه )
خوب برم ی دوش ۲ ساعته بگیرم * بعد از حمام * ساعت ۴ خوب حالا باید کارای خونه رو بکنم بعد از ۱:۳۰ دقیقه وایییییییییییی ساعتتتتتتتتت ۵:۳۰ مایکیییییی جرممممم میده باید سریع راه بیوفتمممممممم
* بعد از رسیدن به محل مبارزه *
هاه خوب حالا باید دنبال مایکی بگردم
کی کی مایکی ! مایکی کجایی
مایکی کی کی نفله اینجاعم
کی کی ببخشید ...دیر....اومدم ( درحال مبارزه )
مایکی ایرادی نداره حالاکه اومدی
یک ربع بعد *
همه اش لاش شده بودن و من و مایکی با برادرم مونده بودیم افراد برادرم کل اعضای تومان رو گرفته بودن و بسته بودن
کی کی : هعی داداشافراد رو ازاد کن باش من......من حاضرم بیام توی گنگ تو
برادر کی کی : ( یادم نمیاد اسمش چی بود ) هیع باش پس لباس تومان رو در بیار
کی کی : با.....باش
مایکی : کی کی مجبور نیستی این کارو کنی
کی کی : مایکی این رو بدون که من ادم خیانت کاری نیستم به خاطر گنگه تومان این کارو کردم
مایکی : میدونم میدونم کی کی
* کی کی رو پوش رو در میاره و بههمراه برادرش میره *
***************************************
ببخشید کم شد بچه ها مامانم گفت بیا بشین درست رو بخون اگه کم بیاری به یک روش سامورایی ۷۰۰ تیکه میشمممممم بای حالا شای بعد از ظهر بازم بزارم
توی این پارت قضیه ی دیروز تموم شده و همه رفتن خونه (به دلیل گشادی ) و فردا یعنی امروز قراره مبارزه ی خشمگینی رو داشته باشن ( پایان این سناریو غمگینه )
***************************************
ویو کی کی ساعت ۶ صبح
ااااااااااااااام ( خمیازه ) خدایا بازم این مدرسه ی کوفتییییی اههههههههههه
کی کی صورتش رو شست و اومد صبحانش رو خورد و برای مدرسه اماده شد
* بعد از مدرسه *
خوب الا ساعت ۲ هست وایییییی ساعت ۵ قراره بریم دعوا ( اینجا در فصل پاییز هستیم و هوا زود تاریک میشه )
خوب برم ی دوش ۲ ساعته بگیرم * بعد از حمام * ساعت ۴ خوب حالا باید کارای خونه رو بکنم بعد از ۱:۳۰ دقیقه وایییییییییییی ساعتتتتتتتتت ۵:۳۰ مایکیییییی جرممممم میده باید سریع راه بیوفتمممممممم
* بعد از رسیدن به محل مبارزه *
هاه خوب حالا باید دنبال مایکی بگردم
کی کی مایکی ! مایکی کجایی
مایکی کی کی نفله اینجاعم
کی کی ببخشید ...دیر....اومدم ( درحال مبارزه )
مایکی ایرادی نداره حالاکه اومدی
یک ربع بعد *
همه اش لاش شده بودن و من و مایکی با برادرم مونده بودیم افراد برادرم کل اعضای تومان رو گرفته بودن و بسته بودن
کی کی : هعی داداشافراد رو ازاد کن باش من......من حاضرم بیام توی گنگ تو
برادر کی کی : ( یادم نمیاد اسمش چی بود ) هیع باش پس لباس تومان رو در بیار
کی کی : با.....باش
مایکی : کی کی مجبور نیستی این کارو کنی
کی کی : مایکی این رو بدون که من ادم خیانت کاری نیستم به خاطر گنگه تومان این کارو کردم
مایکی : میدونم میدونم کی کی
* کی کی رو پوش رو در میاره و بههمراه برادرش میره *
***************************************
ببخشید کم شد بچه ها مامانم گفت بیا بشین درست رو بخون اگه کم بیاری به یک روش سامورایی ۷۰۰ تیکه میشمممممم بای حالا شای بعد از ظهر بازم بزارم
۲۲۰
۱۸ آبان ۱۴۰۳