عاشقانه
گر نباشد عشق، دنیـــا جــای تنگی بیش نیست
بیستون بیتیشهی فرهاد سنگی بیش نیست
چـــرخِ این نُه آسیا از اشک مــا در گـــردش است
بعد عشّاق این جهان جز آب و رنگی بیش نیست
هر قدم سنگِ قدم افتاده پیش پای عیش
در مسیر زندگی تیمور، لَنگی بیش نیست
یوسف از دامان پاکش حبس و زندان دیدهاست
کام یـــونس از جهـــان، کام نهنگی بیش نیست
پیرهن چون پاره شد، بویش به کنعان میرسد
غنچه قبل از واشدن، زندان رنگی بیش نیست
چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب
از نبــــودن تا فنـــا، دنیـــا درنگی بیش نیست...
بیستون بیتیشهی فرهاد سنگی بیش نیست
چـــرخِ این نُه آسیا از اشک مــا در گـــردش است
بعد عشّاق این جهان جز آب و رنگی بیش نیست
هر قدم سنگِ قدم افتاده پیش پای عیش
در مسیر زندگی تیمور، لَنگی بیش نیست
یوسف از دامان پاکش حبس و زندان دیدهاست
کام یـــونس از جهـــان، کام نهنگی بیش نیست
پیرهن چون پاره شد، بویش به کنعان میرسد
غنچه قبل از واشدن، زندان رنگی بیش نیست
چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب
از نبــــودن تا فنـــا، دنیـــا درنگی بیش نیست...
۵.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲