``هواے سرد تنم ناگهان بهارے شد
``هواے سرد تنم ناگهان بهارے شد
و قلب یخ زده ام گرم بیقرارے شد
تهے ازعاطفه بودم ڪه ریختے در من
درون تک تک ذراتم عشق جارے شد
از آن زمان ڪه لبالب شدم از آغوشت
تمام جان و تنم از گناه عارے شد
به شوق ماه تمامت حروف الڪن من
زبان گشود و مضامین استعارے شد
چه داشت مخمل سبز صداے دلڪش تو
ڪه شهر با تو پر از نغمه ے قنارے شد
همین ڪه روسرے ات را به باد بخشیدی
خدا به وجد آمد و شهر در خمارے شد
خدا به شوق تو از نو قلم به دست گرفت
اشاره ڪردے و تقدیر دست ڪارے شد
سوال ڪردم از عمرے ڪه بے نصیب گذشت
و عشق پاسخ یک عمر بردبارے شد . . .
و قلب یخ زده ام گرم بیقرارے شد
تهے ازعاطفه بودم ڪه ریختے در من
درون تک تک ذراتم عشق جارے شد
از آن زمان ڪه لبالب شدم از آغوشت
تمام جان و تنم از گناه عارے شد
به شوق ماه تمامت حروف الڪن من
زبان گشود و مضامین استعارے شد
چه داشت مخمل سبز صداے دلڪش تو
ڪه شهر با تو پر از نغمه ے قنارے شد
همین ڪه روسرے ات را به باد بخشیدی
خدا به وجد آمد و شهر در خمارے شد
خدا به شوق تو از نو قلم به دست گرفت
اشاره ڪردے و تقدیر دست ڪارے شد
سوال ڪردم از عمرے ڪه بے نصیب گذشت
و عشق پاسخ یک عمر بردبارے شد . . .
۳.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.