روزگاری خواهد رسید...
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش غریبه ای خفته ای...
بعد از هم خوابی باهاش یادمن میفتی!
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
راستی...
ازهمان عشق بازی های قشنگت که با من داشتی با او هم داری؟
اون غریبه مثل من موهاتو نوازش میکنه؟
تو چشمات نگاه میکنه؟
اصلا دوستت داره؟
متاسفم برات عشقم
هم آغوش کسی شدی که حتی لنگه ی کفشم هم نبود
Sh...
همچنان که در آغوش غریبه ای خفته ای...
بعد از هم خوابی باهاش یادمن میفتی!
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
راستی...
ازهمان عشق بازی های قشنگت که با من داشتی با او هم داری؟
اون غریبه مثل من موهاتو نوازش میکنه؟
تو چشمات نگاه میکنه؟
اصلا دوستت داره؟
متاسفم برات عشقم
هم آغوش کسی شدی که حتی لنگه ی کفشم هم نبود
Sh...
۲.۱k
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.