چه خواهد شد / پارت ۲۵
چه خواهد شد
پارت ۲۵
ایلیا جلوی در تالار ماشینو نگه داشت و پیاده شد . درو برام باز کرد و وقتی پیاده شدم آسمون رنگی رنگی شد . صدای ترقه ها هم جا پخش شد و آسمون شبیه شهر رویاها شد . همراه ایلیا وارد تالار شدیم و بقیه پشتمون اومدن . مستقیم رفتیم سمت اتاق عقد . وقتی وارد اتاق عقد شدیم همه دست زدن . اون بالا روبروی هم وایسادیم و همونطور که باید دست همدیگه رو گرفتیم . عاقد با لبخند بهمون نگاه کرد .
عاقد : در نزد انجمن ایلیا آیا به طراوت بهاران سوگند یاد میکنی تا هماره آنچه بر خود روا می داری بر همسر خویش روا داری و آنچه بر خود نمی پسندی بر او نیز نپسندی ؟! برای او شوئی وفادار و برای فرزندانت پدری خردمند و راهگشا باشی ؟!
ایلیا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : در نزد انجمن ملینا آیا به سرسبزی و باروری تابستان سوگند یاد میکنی تا با همسر خویش مهربان و همدل باشی و غرور و احترام او را همواره به جای آوری ؟! نیاز او را نیاز خود و در بی نیازی و بی آزی همسازو همگام وی باشی ؟!
ملینا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : در نزد انجمن ایلیا آیا به رنگارنگی پائیز سوگند یاد میکنی تا هماره پشتیبان و یاور وی باشی در شادیها، غمها، دارا و ناداریها، تندرستی و بیماری، منزلت بانوی خویش را در تنهائی و در میان انجمن چون گوهری یگانه پاس داری ؟!
ایلیا : سوگند یاد می کنم
عاقد : در نزد انجمن ملینا آیا به سپیدی وپاکی زمستان سوگند یاد میکنی که همواره اجاق گرمی بخش، بختتان را روشن و پر فروغ نگه داری و برای او همسری وفادار و برای فرزندانت مادری دلسوز و مهربان باشی؟! به خانه ات شادی و گرمی بخشیده و هر آنچه در توان داری را در آذین بندی و پاکی آن به کار گیری ؟!
ملینا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : به نام نامی یزدان
ایلیا : به نام نامی یزدان
عاقد : تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان
ایلیا : تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان
عاقد : برای زیستن با تو، میان این همه گواهان
ایلیا : برای زیستن با تو ، میان این همه گواهان
عاقد : بر لب آرَم این سخن با تو، وفادار خواهم ماند
ایلیا : بر لب آرم این سخن با تو ، وفادار خواهم ماند
عاقد : در هر لحظه، در هر جا، پذیرا میشوی آیا ؟
ایلیا : در هر لحظه، در هر جا، پذیرا میشوی آیا ؟
عاقد : تو با من این چنین هستی که من با تو؟
ایلیا : تو با من این چنین هستی که من با تو؟
پارت بعد به شرط ۱۵ لایک و ۱۵ کامنت و ناشناس پر بشه.....نظرتون رو حتما بگینن
پارت ۲۵
ایلیا جلوی در تالار ماشینو نگه داشت و پیاده شد . درو برام باز کرد و وقتی پیاده شدم آسمون رنگی رنگی شد . صدای ترقه ها هم جا پخش شد و آسمون شبیه شهر رویاها شد . همراه ایلیا وارد تالار شدیم و بقیه پشتمون اومدن . مستقیم رفتیم سمت اتاق عقد . وقتی وارد اتاق عقد شدیم همه دست زدن . اون بالا روبروی هم وایسادیم و همونطور که باید دست همدیگه رو گرفتیم . عاقد با لبخند بهمون نگاه کرد .
عاقد : در نزد انجمن ایلیا آیا به طراوت بهاران سوگند یاد میکنی تا هماره آنچه بر خود روا می داری بر همسر خویش روا داری و آنچه بر خود نمی پسندی بر او نیز نپسندی ؟! برای او شوئی وفادار و برای فرزندانت پدری خردمند و راهگشا باشی ؟!
ایلیا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : در نزد انجمن ملینا آیا به سرسبزی و باروری تابستان سوگند یاد میکنی تا با همسر خویش مهربان و همدل باشی و غرور و احترام او را همواره به جای آوری ؟! نیاز او را نیاز خود و در بی نیازی و بی آزی همسازو همگام وی باشی ؟!
ملینا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : در نزد انجمن ایلیا آیا به رنگارنگی پائیز سوگند یاد میکنی تا هماره پشتیبان و یاور وی باشی در شادیها، غمها، دارا و ناداریها، تندرستی و بیماری، منزلت بانوی خویش را در تنهائی و در میان انجمن چون گوهری یگانه پاس داری ؟!
ایلیا : سوگند یاد می کنم
عاقد : در نزد انجمن ملینا آیا به سپیدی وپاکی زمستان سوگند یاد میکنی که همواره اجاق گرمی بخش، بختتان را روشن و پر فروغ نگه داری و برای او همسری وفادار و برای فرزندانت مادری دلسوز و مهربان باشی؟! به خانه ات شادی و گرمی بخشیده و هر آنچه در توان داری را در آذین بندی و پاکی آن به کار گیری ؟!
ملینا : سوگند یاد می کنم .
عاقد : به نام نامی یزدان
ایلیا : به نام نامی یزدان
عاقد : تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان
ایلیا : تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان
عاقد : برای زیستن با تو، میان این همه گواهان
ایلیا : برای زیستن با تو ، میان این همه گواهان
عاقد : بر لب آرَم این سخن با تو، وفادار خواهم ماند
ایلیا : بر لب آرم این سخن با تو ، وفادار خواهم ماند
عاقد : در هر لحظه، در هر جا، پذیرا میشوی آیا ؟
ایلیا : در هر لحظه، در هر جا، پذیرا میشوی آیا ؟
عاقد : تو با من این چنین هستی که من با تو؟
ایلیا : تو با من این چنین هستی که من با تو؟
پارت بعد به شرط ۱۵ لایک و ۱۵ کامنت و ناشناس پر بشه.....نظرتون رو حتما بگینن
۱.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.