حوس عشق پارت آخر بخش دوم
پاشدم لباس پوشیدم(عکس میزارم) رفتم بیرون تابستون بود و هوا بسی گرم بود رفتم دست و صورتمو و از دسشویی رفتم بیرون سمت آشپز خونه و میز صبحونه رو آماده کردم که دیدم جونگ کوک بیدار شده و اومده بیرون چشماشو میمالید مثل بچه کوچولو(جوع گرفتش😐😂😂ولی راس میگه) رفتم جلو با لحن بچه گانه من:شلام عجیجم خوافالو بیدال شدی کوک:سیلام شوبت بخیل عجقم بخولم تولو سر صبحی دلبری میکنی من:آخه اوجولی شبی بشه کوشولو ها اومدی بیلون منم خواجم کیلوت شم کوک:ای من قربونت بشم کیوت خودمی کیلوت😂بعد پوکیدیم از خنده من:اوهوم کیلوت باز خندید بلند بلند کوک:کیلوت نه عجقم کیوت من:ناح کیلوت کوک:ناح کیوت من:ناح کیلوت کیلوت کیلوت کوک:خله خوف کیلوت بعد یه لبخند زدم کوک:من تو رو بخورمت بعد افتاد دنبالم منم در رفتم کوک:وایسا ببینم تو رو(دیدمت برو😐😂😂😂) همینجوری رو مبلا میدوییدیمو میخندیدیم همون موقع سریع منو گرفت کوک:وایسا ببینم گرفتمت نمی تونی در بری دیگه بعد رفت سمت گردنم گردنمو قلقلک میداد همونجوری بعد میخندید من:وای😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣نه نه کوک:میخوام بخورمت زیر پامو با کمرمو گرفت رو مبل گذاشتم بعد شیکممو قلقلک میداد و همه جامو میخورد و قلقلک میداد من:وایییی نه نه بسه جونگ کوک😂🤣🤣🤣🤣😂😂🤣🤣🤣 رفت سراغ گردنم اینه این بچه کوچولوا صورتشو تکون میداد شبی اینا که گربه گیر آورد میرن زیر گردنشون و صدا در میارن کوک:بام بام بام میخورمت من:نه 😂😂🤣🤣🤣🤣😂من تسلیم تسلیم کوک:دیگه فایده ای نداره(با آهنگ😂) بعد همونجوری خندید و گفت دیگه فایده ای نداره (او نو اونو اونونونونو😂😂🤣🤣) با خندها من میخندید حالا شروع کرد به قلقلک دادن شیکمم کنارش گردنمم قلقلک میداد مردم از خنده جونگ کوکم داشت باهام میخندید که در زدن کوک:ای توف تو روحتون(همسایه هان😂😂تو یه آپارتمان بزرگ زندگی میکنن ۳۰ طبقه 😎😂😂) رفتم در و باز کردم یکی از همسایه ها بود که پسرم بود فکر نمیکرد من شوهر دارم من:بله بفرمایید پسره اسمشو گفت گفت من سوک هیونگم من:بفرمایید جونگ کوک نیومد اول میخواست بدون چه خبره بعد بیاد جونگ کوک رفت آشپز خونه پشت میز صبحونه به حرفامون گوش میداد یهو پسره گفت سوک هیونگ:من رو شما کراش دارم و دوستون دارم یهو جونگ کوک پاشد اومد دستمو گرفت کشیدم عقب قشنگ دستمو گرفت عقب کوک:جانم چی شنیدم سوک هیونگ:شما کوک:من شوهرشم تو کی هان سوک هیونگ:الکی کوک:مگه من باتو شوخی دارم مرتیکه خر بعد دستا منو آورد بالا و حلقی تو دستمونو نشونش داد که کلا محو شد کوک:چی شد من دروغوم یعنی تو خجالت نمیکشی به یه زن شوهر دار میگی دوست دارم فکر نکردی شوهر میزنا میکشت هانننن داد زد من:جونگ کوکم ولش کن گاوه نمیفهمه کوک:باید بفهمه
۳۲.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.