قسمت ششم.
قسمت ششم.
پریا کم کم تونست خودش رو تو دل محسن جا کنه هر جا می رفت بهش پیام می داد هر کاری می کرد
❤️پریا گفت: آقا محسن دوست دارم ببینم چه شکلی هستید یه عکس برام می فرستید❤️
محسن هم دستی به موهاش کشید سرو صورتش رو صفا داد
پیراهن سفید رو پوشیدو شیک و پیک از
امیر علی خواست یه عکس خوشگل
هنری براش، بگیره
امیر علی که به زور می تونست جلو خنده خودش رو بگیره
سر به سر محسن می ذاشت.....
هوی عمو چه خبره
مگه می خوای بری خواستگاری؟؟!!!
می خوای به عیال مربوطه بگم
عکس بگیره ازت!!!!!.
محسن با حرص گفت؛
خفه امیر ...... خفه
تو عکست رو بگیر کار نداشته باش،
من نماینده شما مردای جنوبم
باید خوش تیپ باشم
اومدی خوشش اومد
از چهره سینماییم
دعوتم کرد تهران!!!!!!!
عکس رو که فرستاد
دل تو دلش نبود ببینه این خانم تهروونی چی میگه
❤️ پریا نوشت:به به چشم مون به جمال تون روشن شد آقا محسن
خوش به حال خانم تون چه شوهر خوش تیپی داره
بپا نذردنت❤️
قند تو دل محسن آب شد
زد به پهلوی امیر علی و گفت:ببین چه تعریفی می کنه قُزمیت
بعد شما هی به من بگین محسن سیاه
امیر علی که خنده اش گرفته بود
یکی زد پس سرمحسن و گفت :
برو عمو تو هم دلت خوشه
حالا انگار ملکه انگلستان ازش تعریف کرده
می خواد گولت بزنه بد بخت
محسن گفت :
برو حرف مفت نزن
این ها خودشون وضع شون خوبه
چه احتیاجی به من داره بخواد تعریف بده
شاید خوشش اومد یه جایی تو تهرون برام کار ی دست و پا کرد
امیر علی که نمی تونست جلوی خنده خودش رو بگیر
از ماشین بیرون اومد
و برای ادامه این بازی
نقشه ی شیطونی جدیدی به سرش زد
یه شب که همه دوستان دور هم جمع بودن یکی از بچه ها گفت :
محسن گوشیت رو میدی این برنامه رو نصب کنیم احتیاج به مکان یاب داره ؟؟
محسن دو دستی گوشی رو تقدیم کرد
امیر علی یه نگاه کرد و در گوش محسن وگفت :
دیوونه الان جی پی اس
رو روشن می کنه
زود می فهمه کجایی پسر !!!!!
محسن هم سریع گوشی رو پس گرفت و گفت
نمی خواد اصلا بده گوشی رو بده من
پشیمون شدم
.پریا بلافاصله پیام داد
❤️ آقا محسن متوجه شدم ایرانی و فقط ۱۸۰۰کیلومتر با من فاصله داری
کلک چرا نگفتی برگشتی ایران ❤️
محسن تلفن رو نشون امیر علی داد و گفت
بیا امیر علی ببین پدر سوخته زود فهمید کجام !!!!!!😊😊
محسن تمام پیام های پریا رو به زنش نشون می داد
و بهش گفته بود خانم به کسی نگی ها برامون حرف در میارن
خانمش هم حرف گوش کن
کل فامیل رو پر کرده بود
که بله...... آقا محسن ما
آشنای تهرونی داره
که پول شون از پارو بالا می ره
پریا کم کم تونست خودش رو تو دل محسن جا کنه هر جا می رفت بهش پیام می داد هر کاری می کرد
❤️پریا گفت: آقا محسن دوست دارم ببینم چه شکلی هستید یه عکس برام می فرستید❤️
محسن هم دستی به موهاش کشید سرو صورتش رو صفا داد
پیراهن سفید رو پوشیدو شیک و پیک از
امیر علی خواست یه عکس خوشگل
هنری براش، بگیره
امیر علی که به زور می تونست جلو خنده خودش رو بگیره
سر به سر محسن می ذاشت.....
هوی عمو چه خبره
مگه می خوای بری خواستگاری؟؟!!!
می خوای به عیال مربوطه بگم
عکس بگیره ازت!!!!!.
محسن با حرص گفت؛
خفه امیر ...... خفه
تو عکست رو بگیر کار نداشته باش،
من نماینده شما مردای جنوبم
باید خوش تیپ باشم
اومدی خوشش اومد
از چهره سینماییم
دعوتم کرد تهران!!!!!!!
عکس رو که فرستاد
دل تو دلش نبود ببینه این خانم تهروونی چی میگه
❤️ پریا نوشت:به به چشم مون به جمال تون روشن شد آقا محسن
خوش به حال خانم تون چه شوهر خوش تیپی داره
بپا نذردنت❤️
قند تو دل محسن آب شد
زد به پهلوی امیر علی و گفت:ببین چه تعریفی می کنه قُزمیت
بعد شما هی به من بگین محسن سیاه
امیر علی که خنده اش گرفته بود
یکی زد پس سرمحسن و گفت :
برو عمو تو هم دلت خوشه
حالا انگار ملکه انگلستان ازش تعریف کرده
می خواد گولت بزنه بد بخت
محسن گفت :
برو حرف مفت نزن
این ها خودشون وضع شون خوبه
چه احتیاجی به من داره بخواد تعریف بده
شاید خوشش اومد یه جایی تو تهرون برام کار ی دست و پا کرد
امیر علی که نمی تونست جلوی خنده خودش رو بگیر
از ماشین بیرون اومد
و برای ادامه این بازی
نقشه ی شیطونی جدیدی به سرش زد
یه شب که همه دوستان دور هم جمع بودن یکی از بچه ها گفت :
محسن گوشیت رو میدی این برنامه رو نصب کنیم احتیاج به مکان یاب داره ؟؟
محسن دو دستی گوشی رو تقدیم کرد
امیر علی یه نگاه کرد و در گوش محسن وگفت :
دیوونه الان جی پی اس
رو روشن می کنه
زود می فهمه کجایی پسر !!!!!
محسن هم سریع گوشی رو پس گرفت و گفت
نمی خواد اصلا بده گوشی رو بده من
پشیمون شدم
.پریا بلافاصله پیام داد
❤️ آقا محسن متوجه شدم ایرانی و فقط ۱۸۰۰کیلومتر با من فاصله داری
کلک چرا نگفتی برگشتی ایران ❤️
محسن تلفن رو نشون امیر علی داد و گفت
بیا امیر علی ببین پدر سوخته زود فهمید کجام !!!!!!😊😊
محسن تمام پیام های پریا رو به زنش نشون می داد
و بهش گفته بود خانم به کسی نگی ها برامون حرف در میارن
خانمش هم حرف گوش کن
کل فامیل رو پر کرده بود
که بله...... آقا محسن ما
آشنای تهرونی داره
که پول شون از پارو بالا می ره
۸.۲k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.