همه جا را غبار میگیرد
همه جا را غبار میگیرد
و مرا سرفه های پی در پی
خاطراتی که مانده در دل من
زیر گرد و غبار مانده ز کی ؟
مانده از روزگار دوری و درد
در دلم جنس خوابِ بیداریست
دردهایم ، تمام سهم من است
چشمهایم ز خواب خوش عاریست
یک نفر نیست جرعه ای آبی
بدهد ، حس و حال من خفگیست
درد هایم همه «نبودن» اوست
و نبودش هجوم «دل زدگیست»
و مرا سرفه های پی در پی
خاطراتی که مانده در دل من
زیر گرد و غبار مانده ز کی ؟
مانده از روزگار دوری و درد
در دلم جنس خوابِ بیداریست
دردهایم ، تمام سهم من است
چشمهایم ز خواب خوش عاریست
یک نفر نیست جرعه ای آبی
بدهد ، حس و حال من خفگیست
درد هایم همه «نبودن» اوست
و نبودش هجوم «دل زدگیست»
۴.۳k
۱۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.