تا پیش تو
و زمانی که دیگر نمی شود در این جهان زیست ، من به تو پناه می آورم و تو را می خوانم. همانگونه که تو مرا خواندی نزد تو می آورم تموم وجودم را.
به عشق بوی تو صفحات کتاب را ورق می زنم. زمانی که چشمانم دیگر بینا نیست و لبانم خشکیده نجوای کتاب آشفته مرا می برد، تا آسمان کبودی که تو زیر آن ایستاده ای.....
به عشق بوی تو صفحات کتاب را ورق می زنم. زمانی که چشمانم دیگر بینا نیست و لبانم خشکیده نجوای کتاب آشفته مرا می برد، تا آسمان کبودی که تو زیر آن ایستاده ای.....
۵.۴k
۱۲ دی ۱۴۰۲