عشق بی انتها پارت ۳
#بوساگ
کوک گفت:بریم تو گفتم:بریم باهم رفتیم تو پیش پسرا به همه سلام کردم و بعد رفتیم سرکارم میکاپ پسرارو انجام دادم بعد یادم افتاد وایی باید دیشب میرفتم پیش میا بهش زنگ زدم که بگم من:الو میا سلام میا:سلام خوبی دیروز نیومدی من:ببخشید بازجویی شدم دیشب اصلا یادم رفت ببخشید میا:چه بازجویی من:خوب دیشب یکی منو رسوند و مامانمم شک کرد با ملاقه میزد تو کلم تا بگم آخرم گفتم اون یه آدم معروفی و منم میکاپ آرتیستشم خواست من و برسونه و اینا و بعد با دمپایی افتاد به جونم یدونه زد قشنگ خورد به باسنم هنوزم درد میکنه😖میا خندید داشت میمرد رسما از خنده من:به نظرت چیزی که گفتم خنده داشت یا گریه داشت میا:خنده داشت بیشتر من:میگم من دیشب داشتم رسما به فنا میرفتم اگه نمیگفتم بعد هههرهر کرکر کر میکنی میا:خوب ببخشید دیگه کجات زد رفتم نشستم رو صندلی من:اولش با همون دمپایی زد کبودم کرد با اینکه گفته بودم الان مچ دستم کبوده میا:عاوووو زد من:آره زد حالا وللش میگم به نظرم امشب بریم بیرون من الان زنگ میزنم به مامانم میگم شب بیا از همینجا دنبالم میا:باشه میام من:باشه فعلا بای بوس میا:بای بوس گوشیو قطع کردم بعد صدام کردن رفتم برا میکاپ اعضا اول رفتم ته و میکاپ کردم بعد میکاپ بقیه میکاپ ته رو انجام دادم و گفت:ممنون من:قابلی نداشت بعد همرو انجام دادم رسیدم به کوک رفتمو میکاپش کردم بعد بهم میخندید من:چیه چرا میخندی کوک:هیچی به جدی بودنت من:باید بگم من اصلا جدی نیستم نگاه نکن اینجا جدیم بیرون ببینیم هیچی دیگه کوک:عااا فهمیدم من:خوبه که فهمیدی میکاپ کوکو انجام دادم و تموم شد یه خورد از یقه کوک تا خورده بود صدا زدم گفتم:کوک کوک:بله من:صبر کن یه لحظه کوک:چیه من:لباست یقش تا خورده بیا درستش کنم دستمو بردم پشت گردنش و جلوشو تا کردم من:یکم بده جلوتر کلتو کوک:بیا بهم زل زده بود من:خوب تموم شدبیا کوک:یه لحظه هواسمون پرت شد نگاهمون بهم دوخته شد که من به خودم اومدم و جدا شدم گفتم: عاه تموم شد میتونی بری کوک: ممنون من:خواهش میکنم برو دیگه پسرا رفتن کوک:رفت منم وقتی رفت یه هوفف کردم رفتم با خودم گفتم خدایا من چم شد عاه بعد یکم رفتم تو فکر که جیمین اومد گفت:بوساگ من:بله جیمین:این آستینه لباس منو میبندی آستینشو بستم و گفتم: بیا بستم برو حالا جیمین:ممنون من:خواهش میکنم جیمین رفت منم وایسادم اجراشونو نگاه کردم وقتی داشتن میخوندن باهاشون خوندم بعد اجرا تموم شد پسرا اومدن من:خسته نباشید ترکوندید پسرا
کوک گفت:بریم تو گفتم:بریم باهم رفتیم تو پیش پسرا به همه سلام کردم و بعد رفتیم سرکارم میکاپ پسرارو انجام دادم بعد یادم افتاد وایی باید دیشب میرفتم پیش میا بهش زنگ زدم که بگم من:الو میا سلام میا:سلام خوبی دیروز نیومدی من:ببخشید بازجویی شدم دیشب اصلا یادم رفت ببخشید میا:چه بازجویی من:خوب دیشب یکی منو رسوند و مامانمم شک کرد با ملاقه میزد تو کلم تا بگم آخرم گفتم اون یه آدم معروفی و منم میکاپ آرتیستشم خواست من و برسونه و اینا و بعد با دمپایی افتاد به جونم یدونه زد قشنگ خورد به باسنم هنوزم درد میکنه😖میا خندید داشت میمرد رسما از خنده من:به نظرت چیزی که گفتم خنده داشت یا گریه داشت میا:خنده داشت بیشتر من:میگم من دیشب داشتم رسما به فنا میرفتم اگه نمیگفتم بعد هههرهر کرکر کر میکنی میا:خوب ببخشید دیگه کجات زد رفتم نشستم رو صندلی من:اولش با همون دمپایی زد کبودم کرد با اینکه گفته بودم الان مچ دستم کبوده میا:عاوووو زد من:آره زد حالا وللش میگم به نظرم امشب بریم بیرون من الان زنگ میزنم به مامانم میگم شب بیا از همینجا دنبالم میا:باشه میام من:باشه فعلا بای بوس میا:بای بوس گوشیو قطع کردم بعد صدام کردن رفتم برا میکاپ اعضا اول رفتم ته و میکاپ کردم بعد میکاپ بقیه میکاپ ته رو انجام دادم و گفت:ممنون من:قابلی نداشت بعد همرو انجام دادم رسیدم به کوک رفتمو میکاپش کردم بعد بهم میخندید من:چیه چرا میخندی کوک:هیچی به جدی بودنت من:باید بگم من اصلا جدی نیستم نگاه نکن اینجا جدیم بیرون ببینیم هیچی دیگه کوک:عااا فهمیدم من:خوبه که فهمیدی میکاپ کوکو انجام دادم و تموم شد یه خورد از یقه کوک تا خورده بود صدا زدم گفتم:کوک کوک:بله من:صبر کن یه لحظه کوک:چیه من:لباست یقش تا خورده بیا درستش کنم دستمو بردم پشت گردنش و جلوشو تا کردم من:یکم بده جلوتر کلتو کوک:بیا بهم زل زده بود من:خوب تموم شدبیا کوک:یه لحظه هواسمون پرت شد نگاهمون بهم دوخته شد که من به خودم اومدم و جدا شدم گفتم: عاه تموم شد میتونی بری کوک: ممنون من:خواهش میکنم برو دیگه پسرا رفتن کوک:رفت منم وقتی رفت یه هوفف کردم رفتم با خودم گفتم خدایا من چم شد عاه بعد یکم رفتم تو فکر که جیمین اومد گفت:بوساگ من:بله جیمین:این آستینه لباس منو میبندی آستینشو بستم و گفتم: بیا بستم برو حالا جیمین:ممنون من:خواهش میکنم جیمین رفت منم وایسادم اجراشونو نگاه کردم وقتی داشتن میخوندن باهاشون خوندم بعد اجرا تموم شد پسرا اومدن من:خسته نباشید ترکوندید پسرا
۱۴.۴k
۲۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.