هوایِ عشقِ من بی تو چه غوغا می کند هر شب
هوایِ عشقِ من بی تو چه غوغا می کند هر شب
تو را در خاطراتی کهنه پیدا می کند هر شب
نشستم کنجِ دیوار و نگاهم خیره بر عکست
چه مظلومانه عکست را، تماشا می کند هر شب
در اینجا عاشقی تنهایی خیالت را بغل کرده...
همیشه در خیالاتش، تو را "ما" می کند هر شب
برو حالا که می خواهی، وَ من هم خوب می دانم؛
که اینجا فرطِ تنهایی، هویدا می کند هرشب
هوا سرد است، می ترسم...که شاید یک نفر دارد؛
دو دستانِ تو را در دستِ خود "ها" می کند هر شب
تو را در خاطراتی کهنه پیدا می کند هر شب
نشستم کنجِ دیوار و نگاهم خیره بر عکست
چه مظلومانه عکست را، تماشا می کند هر شب
در اینجا عاشقی تنهایی خیالت را بغل کرده...
همیشه در خیالاتش، تو را "ما" می کند هر شب
برو حالا که می خواهی، وَ من هم خوب می دانم؛
که اینجا فرطِ تنهایی، هویدا می کند هرشب
هوا سرد است، می ترسم...که شاید یک نفر دارد؛
دو دستانِ تو را در دستِ خود "ها" می کند هر شب
۱.۱k
۱۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.