طعم عشق و نفرت p¹

ویو ا/ت

وقتی از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۸:۳۰ وای نه دیرم شده وایییی وقتی ندارم باید سریع اماده بشم

از زبان راوی ( کوکی )یعنی( خودم )

ا/ت از جاش پا میشه و میره دست صورتش رو میشوره و بعد تند و سریع یه لقمه میخوره و بعد لباسش رو میپوشه ( اسلاید ۲ لباس ا/ت هست ) و اماده میشه .

۵ دقیقه بعد به کلاس میرسه *در مدرسه


ا/ت & استاد $ ( به دلیل گشادیه نویسنده)


$ خانوم ا/ت چرا این همه دیر کردی کجا بودی
& متاسفم اقا من.........
استاد اجازه نداد ا/ت حرفش رو تموم کنه
$ خانوم ا/ت برید بشینید همین الا ( با داد )
& بب..بل..بله


ا/ت نشست و ادای استاد رو درمیورد (بچه ی بی تر ادب )
دره کلاس زده شد*
یه کصکشی : دانش اموز جدید دارید
استاد : بله حتما بفرمایند داخل
همون کصکش : الا بهشون میگم


ا/ت : ای خدااااااااااااا حصله ی یه حرومیه دیگه رو هم ندارم

دانش اموز جدید وارد میشود*

دانش اموز جدید # ا/ت& استاد $

# سلام خوب هستین من مایکی هستم
& ایش چه ص*گ پدریه ( گوه خودم جرم ندید اونو جر بدین اون فوشش داد به من چه )

همه ی دخترا : عرررررررر چه جدابببیببببببببب

ا/ت : خدا لعنتتون کنه گوشاممممممم

استاد : برو یجا پیدا کن بشین

مایکی : بله چشم

ا/ت : وایسا ببینم تنها کسی که بغل دستی نداره منم که نههههههههه

مایکی میاد پیش ا/ت میشینه

مایکی : سلام ..........................





پارت بعد حوصله ندالم ادامه بدم الا به دلیل گشادیم

سایونارا