part ⑦
part ⑦
جیا: چه عجیب
هوپی: اینا رطبه داره و ایشون ۲۹ ساعت در همین حالت مونده و خب دیگه باید به من عادت کنید
همه: چشم استاد
که مامانم با خانوم جئون با خوشحالی اومدن تو
رونا: کوک بلند شو برم، با اجازه ی استاد جانگ
یونا: یا پشم مقدس تو چرا اون بالایی
ته: دارم فراموش میکنم بچه ی عمومو اینجا دیدم
دیا: سلام زن عمو
یونا: زن عمو به قربونت دیا دختر چقدر بزرگ شدی
ته: پوف شیبال
رونا: بی تربیت بیا پایین
ته: پارک جیمین واز به حالت داشته باشی درمورد یونگی هیونگ بهشون بگی"داد"
جیمین: به تو چه دلم میخواد درمورد اون گربه حرف بزنم " داد "
ته: الو هیونگ پنج دقیقه دیگه اینجایی
هاری: چرا باید انقدر لباستون بهتون بیاد
یونگی: چون کیم تهیونگه کیم ته بدو بریم اوگ کلاس
ته: فعلا
اومدم پایین و رفتیم تو اون کلاس که یکی گفت
یکی: افسرا همشون دیوونن میان میگن شما دستگیرین
جیمین: بنده افسر پارک شما رو به اتحام توهیین به افسران ویژه چهار سال به زندان میفرستم
رفتم نزدیکش و باپا پرتش کردم به سمت دیوار
ته: اگه همین افسرا نبودن دوست دخترت الا زیر اون جونگ گیو ی احمق بود
میسو: جه بوم بسته
جه بوم: حرف دهنتو ببند مرتیکه
تفنگمو در اوردم
ته،: میخوای دردشو بچشی؟ افسر پارک ببرش
جه بوم: ولم کن نارا اینا منو گرفتن
یونگی: پدصگ حرومزاده
سرمو تکون دادم که همه بهم نگاه کردن
ته: هان چطونه
میسو: میگن قطبای مخالف همو جذب میکنن نمیخوای با هانول ما ازدواج کنی
ته: شرمنده خودم کس دیگه ای رو مدنظر دارم
یونگی: انقدر غریبه شدم که بهم نگفتی
جیمین: من بهت میگم هیونگ بریم
یونا: تهیونگ بریم
ته: خب ببینین اینو باید انجتم بدین از دیوار بالا برین و خودتونو از سقف اویزون کنید
که مامانم اومد گوشمو گرفت
ته: مامان کمرم خشک میشه الان میام
گوشمو ول کرد و رفتم دنبالشون و سوار ماشینم کردمشون
یونا: از سرعت لذت ببرید
کوک: مگه شما دوتا نمیخواین حرف بزنین چرا من بیام دیگه
ته: من وسط کارم راید اینارو ببرم خونه خب....
رونا: دلمون میخواد کیم تهیونگ حرکت کن
با سرعت زیادی رسوندمشون خونه و به یونگی گفتم به جای من باشه و رفتم تو
یونا: بعدش میگم کفشاتو تمیز کنن
رفتم تو اتاقم و اول رفتم حموم و بعد از اینکه از حموم بیرون اومدم لباسمو پوشیدم وری دلم نخواست بالا تنمو بپوشونم و نشستم رو صندلی و با گوشیم ور رفتم
یونا: پدصگ بیا پایین
گوشیمو گذاشتم تو جیبم و با همون وعض رفتم پایین
یونا: برو شیرموز بیار
رونا: پشمام اینو تو زاییدی؟
کوک: استغفرالله "چشما شو بسته"
ته: اخه خودت مگه دست نداری
یونا: گوه نخور برو بیا
رونا: میگم این به کی رفته به تو رفته وگرنه سوهو انقدر بی تربیت نیست
رفتم براشون شیرموز بردم
ته:.....
جیا: چه عجیب
هوپی: اینا رطبه داره و ایشون ۲۹ ساعت در همین حالت مونده و خب دیگه باید به من عادت کنید
همه: چشم استاد
که مامانم با خانوم جئون با خوشحالی اومدن تو
رونا: کوک بلند شو برم، با اجازه ی استاد جانگ
یونا: یا پشم مقدس تو چرا اون بالایی
ته: دارم فراموش میکنم بچه ی عمومو اینجا دیدم
دیا: سلام زن عمو
یونا: زن عمو به قربونت دیا دختر چقدر بزرگ شدی
ته: پوف شیبال
رونا: بی تربیت بیا پایین
ته: پارک جیمین واز به حالت داشته باشی درمورد یونگی هیونگ بهشون بگی"داد"
جیمین: به تو چه دلم میخواد درمورد اون گربه حرف بزنم " داد "
ته: الو هیونگ پنج دقیقه دیگه اینجایی
هاری: چرا باید انقدر لباستون بهتون بیاد
یونگی: چون کیم تهیونگه کیم ته بدو بریم اوگ کلاس
ته: فعلا
اومدم پایین و رفتیم تو اون کلاس که یکی گفت
یکی: افسرا همشون دیوونن میان میگن شما دستگیرین
جیمین: بنده افسر پارک شما رو به اتحام توهیین به افسران ویژه چهار سال به زندان میفرستم
رفتم نزدیکش و باپا پرتش کردم به سمت دیوار
ته: اگه همین افسرا نبودن دوست دخترت الا زیر اون جونگ گیو ی احمق بود
میسو: جه بوم بسته
جه بوم: حرف دهنتو ببند مرتیکه
تفنگمو در اوردم
ته،: میخوای دردشو بچشی؟ افسر پارک ببرش
جه بوم: ولم کن نارا اینا منو گرفتن
یونگی: پدصگ حرومزاده
سرمو تکون دادم که همه بهم نگاه کردن
ته: هان چطونه
میسو: میگن قطبای مخالف همو جذب میکنن نمیخوای با هانول ما ازدواج کنی
ته: شرمنده خودم کس دیگه ای رو مدنظر دارم
یونگی: انقدر غریبه شدم که بهم نگفتی
جیمین: من بهت میگم هیونگ بریم
یونا: تهیونگ بریم
ته: خب ببینین اینو باید انجتم بدین از دیوار بالا برین و خودتونو از سقف اویزون کنید
که مامانم اومد گوشمو گرفت
ته: مامان کمرم خشک میشه الان میام
گوشمو ول کرد و رفتم دنبالشون و سوار ماشینم کردمشون
یونا: از سرعت لذت ببرید
کوک: مگه شما دوتا نمیخواین حرف بزنین چرا من بیام دیگه
ته: من وسط کارم راید اینارو ببرم خونه خب....
رونا: دلمون میخواد کیم تهیونگ حرکت کن
با سرعت زیادی رسوندمشون خونه و به یونگی گفتم به جای من باشه و رفتم تو
یونا: بعدش میگم کفشاتو تمیز کنن
رفتم تو اتاقم و اول رفتم حموم و بعد از اینکه از حموم بیرون اومدم لباسمو پوشیدم وری دلم نخواست بالا تنمو بپوشونم و نشستم رو صندلی و با گوشیم ور رفتم
یونا: پدصگ بیا پایین
گوشیمو گذاشتم تو جیبم و با همون وعض رفتم پایین
یونا: برو شیرموز بیار
رونا: پشمام اینو تو زاییدی؟
کوک: استغفرالله "چشما شو بسته"
ته: اخه خودت مگه دست نداری
یونا: گوه نخور برو بیا
رونا: میگم این به کی رفته به تو رفته وگرنه سوهو انقدر بی تربیت نیست
رفتم براشون شیرموز بردم
ته:.....
۶.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.