از فاجعه چرنوبیل چه می دانی؟ معرفی کتاب
از فاجعه چرنوبیل چه میدانی؟ #معرفی_کتاب
کتاب: صداهایی از چرنوبیل
نویسنده: Svetlana Alexievich.
توضیح یکی از خواننده کتاب:جز معدود کتاب های تاریخی بود که توی این چند ساله خوندم . ابتدا علاقه ای به خوندنش نشون ندادم اما بعد از پایان کتاب ، متوجه شدم اگر روزی از من بپرسند کدام کتاب تاریخی بود که اشک بر چشمانت آورد ، قطعا اسم این کتاب را خواهم آورد .
بله ، من با فصل آخر این کتاب گریه کردم . کتابی که فصل فصل مصاحبه بود و چه حرفایی در آن زده می شد . مصاحبه هایی با افرادی که برای زباله زدایی به آنجا فرستاده شدند . مصاحبه با افراد معمولی که تحت تاثیر قرار گرفتند . با زنان کارگران ، دانشمندان . با پیر افرادی که نمی دانستند چه اتفاقی افتاده .
این کتاب یک کتاب وقایع نگارانه است . کسی در این کتاب محکوم نشده و یا حداقل نویسنده سعی بر این داشته . مصاحبه ها در جهت توضیح بی کم و کاست وقایع انجام شده و از هر زاویه دیدی داستانی روایت شده . حتی یک مصاحبه با کسی بود که در جهت حمایت از کمونیسم صحبت کرد .
مشکل بزرگ اینجا بود که بعد از حادثه تا چند مدت نه اطلاعی به مردم دادند و نه موادی که میتونست تاثیر منفی پرتوها رو کم کنه . مثل اینکه Iodine یا همون ید اگر طی یک روش خاصی مصرف بشه ، تا حد خوبی از گسترش عوارض پرتوها جلوگیری می کنه .
همین اطلاع ندادن ها باعث شد خیلی ها که در رفت و آمد بین شهر های مختلف بودند ، یکسری مشکلات رو برای مردمای دیگه به بار بیارند .
سبزی ها سمی بودند ، ابرها رادیو اکتیو ، مردم بی اطلاع .
قسمتی از کتاب :
بچه ها چرنوبیل را نقاشی می کشیدند .درخت ها برعکس رشد می کردند . آب رودخانه یا زرد بود یا قرمز . این ها را نقاشی می کشیدند و بعد می گریستند
اینقدر غرق در جمع آوری چیزهایی بودم که در یادم مانده ، فراموش کردم در ابتدای متن بنویسم که اصلا در چرنوبیل چه اتفاقی افتاد !
ولی حالا قصد ویرایش ندارم . چون اکثرا همه خلاصه ماجرا را می دانند و اگر هم نه ، من نمی خواهم کسی باشم که خرده اطلاعات ناقصی به شما می دهد . اگر کنجکاو شدید ، حتما به جستجوی سوال هایتان می روید .
کتاب: صداهایی از چرنوبیل
نویسنده: Svetlana Alexievich.
توضیح یکی از خواننده کتاب:جز معدود کتاب های تاریخی بود که توی این چند ساله خوندم . ابتدا علاقه ای به خوندنش نشون ندادم اما بعد از پایان کتاب ، متوجه شدم اگر روزی از من بپرسند کدام کتاب تاریخی بود که اشک بر چشمانت آورد ، قطعا اسم این کتاب را خواهم آورد .
بله ، من با فصل آخر این کتاب گریه کردم . کتابی که فصل فصل مصاحبه بود و چه حرفایی در آن زده می شد . مصاحبه هایی با افرادی که برای زباله زدایی به آنجا فرستاده شدند . مصاحبه با افراد معمولی که تحت تاثیر قرار گرفتند . با زنان کارگران ، دانشمندان . با پیر افرادی که نمی دانستند چه اتفاقی افتاده .
این کتاب یک کتاب وقایع نگارانه است . کسی در این کتاب محکوم نشده و یا حداقل نویسنده سعی بر این داشته . مصاحبه ها در جهت توضیح بی کم و کاست وقایع انجام شده و از هر زاویه دیدی داستانی روایت شده . حتی یک مصاحبه با کسی بود که در جهت حمایت از کمونیسم صحبت کرد .
مشکل بزرگ اینجا بود که بعد از حادثه تا چند مدت نه اطلاعی به مردم دادند و نه موادی که میتونست تاثیر منفی پرتوها رو کم کنه . مثل اینکه Iodine یا همون ید اگر طی یک روش خاصی مصرف بشه ، تا حد خوبی از گسترش عوارض پرتوها جلوگیری می کنه .
همین اطلاع ندادن ها باعث شد خیلی ها که در رفت و آمد بین شهر های مختلف بودند ، یکسری مشکلات رو برای مردمای دیگه به بار بیارند .
سبزی ها سمی بودند ، ابرها رادیو اکتیو ، مردم بی اطلاع .
قسمتی از کتاب :
بچه ها چرنوبیل را نقاشی می کشیدند .درخت ها برعکس رشد می کردند . آب رودخانه یا زرد بود یا قرمز . این ها را نقاشی می کشیدند و بعد می گریستند
اینقدر غرق در جمع آوری چیزهایی بودم که در یادم مانده ، فراموش کردم در ابتدای متن بنویسم که اصلا در چرنوبیل چه اتفاقی افتاد !
ولی حالا قصد ویرایش ندارم . چون اکثرا همه خلاصه ماجرا را می دانند و اگر هم نه ، من نمی خواهم کسی باشم که خرده اطلاعات ناقصی به شما می دهد . اگر کنجکاو شدید ، حتما به جستجوی سوال هایتان می روید .
۲.۸k
۲۰ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.