خیره شدم، خیره به آن روی تو
خیره شدم، خیره به آن روی تو
زخمی ام از خنجر ابروی تو
مست شده حافظه ی خانه ام
مستِ می و عطر تن و بوی تو
شب به دلش مانده که زیبا شود
بی شبح سایه ی گیسوی تو
این من کم حوصله ی ملتهب
آمده ام سرزده در کوی تو
باز کن آن پنجره ی چشم خود
تا که بیاید دل من سوی تو
زخمی ام از خنجر ابروی تو
مست شده حافظه ی خانه ام
مستِ می و عطر تن و بوی تو
شب به دلش مانده که زیبا شود
بی شبح سایه ی گیسوی تو
این من کم حوصله ی ملتهب
آمده ام سرزده در کوی تو
باز کن آن پنجره ی چشم خود
تا که بیاید دل من سوی تو
۵.۶k
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.