اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد....!!!
اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد....!!!
رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم. وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته
و رختها هم روی طناب پهن شده. رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر، تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟
گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.
هدیه به روح شهید علی ماهانی،صلوات...
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم. وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته
و رختها هم روی طناب پهن شده. رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر، تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟
گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.
هدیه به روح شهید علی ماهانی،صلوات...
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
۲.۰k
۱۳ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.