Who looks like (شبیه کیه)
P.¹
TAKEPARTY
ALL and V
دست به سینه و لش روی صندلی نشسته بود و آدامس توت فرنگیش و باد میکرد و میترکوند و به ناهنجاری گریه پسر که کل اتاق و فرا گرفته بود و حتی تا کلاس های اطراف هم میرفت، تلنگری میبخشید. به چهره اخمو مدیر مدرسه چشم دوخته بود و هر از گاهی هم سرش و بلند میکرد و به ساعت بالای سرش نگاه میکرد. زاویه دیدش به دو جا مختصر شده بود؛ مدیر و ساعت بالای سرش!
با صدای در به عقب چرخید و چهره جدی و عبوس پدرش و دید که با خشم سراغش می اومد
_ تو باز دعوا کردی.. چند بار گفتم مثل آدم رفتار کن مگه زبون نداری، نمیتونی با حرف حل کنی مشکلت و؟
مدیر از جا برخیزید و به پسری که بغل دست سابِرینا نشسته بود و از درد شکم به خود میپیچید و پدر و مادرش جای زخم و ها و کبودی ها و ورم های صورتش یخ گذاشته بودند اشاره کرد.
تهیونگ با بهت قدمی به عقب برداشت و با حیرت گفت
_ خدایا...
و بعد با چشم های درنده نگاهش و به دخترش داد و غرید
_ تو این بلا رو سرش آوردی سابرینا؟؟!!!
والد پسر بلند شد و وسط مکالمه اشان پرید
: آقای کیم از دختر شما بعیده.. مثل چی پسرم و کتک زده و چلاقش کرده.. ببینید چه بلایی سرش آورده حتی معذرت خواهی هم نکرده؛ فک نکنم تا چند هفته آینده شیر مردم بتونه حتی راه بره و از خونه بیرون بره
+ شیرمرد کلمه خوبی برای توصیف پسر ترسو و بزدلتون نیست
نگاه خشمگینش و به دخترش داد و به سکوت وادارش کرد
_ م.من خیلی متاسفم آقای پارک مطمئن باشید حتما بخاطر کار بیشرمانه ای که سابرینا مرتکب شده تنبیه سختی میشه.. من..من حاضرم تمام هزینه های بهبودش رو پرداخت کنم ولی بازم بینهایت عذر میخوام
_ سابرینا هم معذرت میخواد..!!
به چشم های پدرش چشم دوخت که از خشم آتش گرفته بود. ولی با این حال ادمسشو جوید و سرش و برگردوند و معذرت خواهی نکرد
تهیونگ فریاد کشید
_ سابرینا معذرت خواهی کن زود!!!
: آقای کیم...
سر ها به سمت مدیر چرخید تا بحث و جدل بینشون و بخوابونه
: شما خانواده بسیار محترمی هستید و تا امروز هم کمک های مالی زیادی به مدرسه کردید و تو رونق و پیشرفت مدرسه پیشتاز بودید ولی من مجبورم برای حفظ نظم و انضباط و همچنین برقراری عدالت دختر شما رو تا یک هفته از مدرسه اخراج کنم
با اینکه قبول کردنش برای تهیونگ به شدت سخت و دشوار بود اما پذیرفت و مدیر اخراج نامه را به مدت یک هفته مهر زد و بهش داد. محکم دست دخترش و گرفت و از مدرسه بیرون رفتن.
_ من نمیدونم تو به کی رفتی من و مادرت هنرمند با استعداد درس خون بعد تو لات و قرتی باز
_ من دیگه نمیدونم باهات چیکار کنم میریم سراغ هیونگ هات
+ واقعا؟ چقدر دلم براشون تنگ شده. یونگی هیونگ بخاطر اتفاق امروز تحسینم میکنم
_ چیزی گفتی?
TAKEPARTY
ALL and V
دست به سینه و لش روی صندلی نشسته بود و آدامس توت فرنگیش و باد میکرد و میترکوند و به ناهنجاری گریه پسر که کل اتاق و فرا گرفته بود و حتی تا کلاس های اطراف هم میرفت، تلنگری میبخشید. به چهره اخمو مدیر مدرسه چشم دوخته بود و هر از گاهی هم سرش و بلند میکرد و به ساعت بالای سرش نگاه میکرد. زاویه دیدش به دو جا مختصر شده بود؛ مدیر و ساعت بالای سرش!
با صدای در به عقب چرخید و چهره جدی و عبوس پدرش و دید که با خشم سراغش می اومد
_ تو باز دعوا کردی.. چند بار گفتم مثل آدم رفتار کن مگه زبون نداری، نمیتونی با حرف حل کنی مشکلت و؟
مدیر از جا برخیزید و به پسری که بغل دست سابِرینا نشسته بود و از درد شکم به خود میپیچید و پدر و مادرش جای زخم و ها و کبودی ها و ورم های صورتش یخ گذاشته بودند اشاره کرد.
تهیونگ با بهت قدمی به عقب برداشت و با حیرت گفت
_ خدایا...
و بعد با چشم های درنده نگاهش و به دخترش داد و غرید
_ تو این بلا رو سرش آوردی سابرینا؟؟!!!
والد پسر بلند شد و وسط مکالمه اشان پرید
: آقای کیم از دختر شما بعیده.. مثل چی پسرم و کتک زده و چلاقش کرده.. ببینید چه بلایی سرش آورده حتی معذرت خواهی هم نکرده؛ فک نکنم تا چند هفته آینده شیر مردم بتونه حتی راه بره و از خونه بیرون بره
+ شیرمرد کلمه خوبی برای توصیف پسر ترسو و بزدلتون نیست
نگاه خشمگینش و به دخترش داد و به سکوت وادارش کرد
_ م.من خیلی متاسفم آقای پارک مطمئن باشید حتما بخاطر کار بیشرمانه ای که سابرینا مرتکب شده تنبیه سختی میشه.. من..من حاضرم تمام هزینه های بهبودش رو پرداخت کنم ولی بازم بینهایت عذر میخوام
_ سابرینا هم معذرت میخواد..!!
به چشم های پدرش چشم دوخت که از خشم آتش گرفته بود. ولی با این حال ادمسشو جوید و سرش و برگردوند و معذرت خواهی نکرد
تهیونگ فریاد کشید
_ سابرینا معذرت خواهی کن زود!!!
: آقای کیم...
سر ها به سمت مدیر چرخید تا بحث و جدل بینشون و بخوابونه
: شما خانواده بسیار محترمی هستید و تا امروز هم کمک های مالی زیادی به مدرسه کردید و تو رونق و پیشرفت مدرسه پیشتاز بودید ولی من مجبورم برای حفظ نظم و انضباط و همچنین برقراری عدالت دختر شما رو تا یک هفته از مدرسه اخراج کنم
با اینکه قبول کردنش برای تهیونگ به شدت سخت و دشوار بود اما پذیرفت و مدیر اخراج نامه را به مدت یک هفته مهر زد و بهش داد. محکم دست دخترش و گرفت و از مدرسه بیرون رفتن.
_ من نمیدونم تو به کی رفتی من و مادرت هنرمند با استعداد درس خون بعد تو لات و قرتی باز
_ من دیگه نمیدونم باهات چیکار کنم میریم سراغ هیونگ هات
+ واقعا؟ چقدر دلم براشون تنگ شده. یونگی هیونگ بخاطر اتفاق امروز تحسینم میکنم
_ چیزی گفتی?
۷.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.